یکی از مشخصههای ناسیونالیسم ایرانی مثل دیگر انواع ناسیونالیسم توهم است؛ توهم ضریب هوش بالای ایرانیها، توهم نژاد پاک، مدیریت اکثر صنایع پیشرفته در دنیا توسط ایرانیها، توهم برخی اختراعات مهم بشری توسط ایرانیها، تمدن شکوهمند باستانی و…
در همین راستا، رضا پهلوی در تجمع سلطنت طلبان لس آنجلس در ۲۲ بهمن گفت که توماس جفرسون (یکی از بنیانگذاران امریکا) با اقتباس از «لوح اولین اعلامیه جهانی حقوق بشر کوروش کبیر»، آن را در قوانین آمریکا پیاده کرد.
اولا استوانه یا لوح منسوب به کوروش (اگر درست باشد) در سال ۱۸۷۹ میلادی کشف شد در حالیکه توماس جفرسون پنجاه و سه سال قبل از آن در سال ۱۸۲۶ مرده بود.
دوما؛ برخلاف تبلیغات پان ایرانیستها، بنیانگذاران امریکا از کوروش اقتباس نکردند. مقاله نیویورک تایمز با عنوان “امپراطوری مدارا” توضیح میدهد که بنیانگذاران ایالات متحده امریکا چگونه از چنگیزخان مغول الگوبرداری کردند. موضوع اصلی هم آزادی مذهب در امپراطوری چنگیزخان بوده است.
بنا به خاطرات توماس جفرسون، گرچه او اسم کوروش را شنیده بوده ولی منبع قابل اتکایی برای تحقیق نمییابد. اما کتاب معتبری در مورد امپراطوری مغول آنزمان موجود بوده که مورد استفاده آنها قرار میگیرد.
نویسنده و مورخ معروف، جک وئدرفورد، در کتابش «چنگیزخان و مسئله خدا؛ چگونه بزرگترین جهانگشای تاریخ به ما آزادی مذهب را آموخت» توضیح میدهد که جفرسون چگونه و از چه منبعی در مورد چنگیزخان تحقیق میکند و همکارانش را متقاعد به آزادی مذهب میکند.
پینوشت:
تاریخگرایی و توسل تاریخ برای استخراج افتخار و نفرت، سواستفاده از تاریخ برای امور سیاسی امروز از نشانههای ارتجاع و عقب ماندگی جوامع است. اینکه بنیانگذاران امریکا از کوروش اقتباس کردند یا چنگیزخان، هیچ دردی از دردهای بیشمار مردم فلاکت زده ایران را حل نمی کند. نه الان که تحت حکومت ارتجاعی ۱۴۰۰ ساله مذهبی هستیم و چه زمان پهلوی که با همین ارتجاع کوروشی ۲۵۰۰ ساله مردم را بدبخت کرده بودند. به همین دلیل، صحبت از چنگیز و کوروش نه برای اثبات برتری یکی از این شاهان خونخوار بر دیگری، بلکه برای افشای ماهیت پوچ و بلاهت چنین ادعاها و افتخارت است. اصلا شاید منابع دیگری وجود دارد که عکس این را میگوید.