صفحه نخست سیاست |
کاتالیزوری جغرافیایی
کاتالیزوری یا بخش-بخش کردن، تقسیم کردن یا کوچک نمودن، عملی است که طی آن یک واحد منسجم به بخش های کوچک و ریز تری تبدیل می شود. این اقدام می تواند برای یک پدیده ی طبیعی در شکل فیزیکی آن صورت گیرد یا برای یک واحد جغرافیایی ـ فرهنگی عملیاتی شود. قدرتهای مستبد برای کنترل و یا مهار یک جریان یا جنبش و یا تحرک اجتماعی دست به ایجاد شکاف و لایه-لایه کردن، تقسیم و ریز نمودن بدنهی جنبش از طریق ایجاد تضاد منافع طبقاتی، صنفی یا قومی می زند. با این اقدام عملا امکان کنترل و مهار و یا حتی هدایت یک جریان در یک بخش کوچکتر را برای خود به وجود می آورد. "جین شارپ" این اقدام را اتمیزه کردن یک جنبش نامگذاری می کند.
در طول قرن های متمادی ساکنین این جغرافیای سیاسی که امروزه بعد از تشکیل دولت مدرن به عنوان یک واحد سیاسی منسجم در نظر گرفته می شود با فرهنگها، زبانها و آداب و سنن متفاوت در کنار هم زیستهاند و تا پیدایش دولت ناسیونالیستی فارسی و اعمال سیاستهای ناسیونالیستی روند طبیعی یک جامعه انسانی در حال تکوین را طی نموده اند.
بدین صورت که انسانها علاوه بر مراودات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی برای تکمیل مدنیت همدیگر نیز کمک کردهاند. از فرهنگ و زبان هم وام گرفته و برای تعالی اجتماعی کوشیدهاند. اما با ورود نقش حاکمیت در مهندسی بدنه اجتماعی که هر روز باعث واگرایی بیشتر شد، میل به انحصار و تمامیتخواهی ناسیونالیست دولتی ـ فارسی نیز سیری ناپذیر شد. این سیاست ناسیونالیستی نرم که بصورت آهسته و تدریجی در حال تعمیم است در دوره جمهوری اسلامی بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است. تغییر نام تدریجی اسامی شهرها، روستاها، کوهها، رودخانهها و بطور کلی هر نوع عوارض جغرافیایی و پدیده های ژئومورفولوژیکی که تداعیگر هویت و اصالت غیر فارسی باشد از نمونههای نرم این سیاستگذاریها است. از نمونهی این اقدامات میتوان به خرمشهر خواندن محمره، نقده خواندن سولدوز، سپید رود خواندن قیزیل اوزن و هزاران شهرو روستا و عوارض جغرافیایی که اسامی قومی ساکنین آن مناطق را داشتهاند و غیر فارسی بودند، بدین ترتیب تغییر داده شده است.
بعد از استقرار رژیم پهلوی در راستای کاتالیزوری جغرافیایی اقوام با هدف قابل کنترل کردن و اعمال راحت و بی هزینه سیاست های یکسانسازی زبانی و فرهنگی با تغییر اولیه نام مکانها و رد و انکار هویت و اصالت آنها زمینهی لازم برای تقسیم کردن و ریز نمودن ایجاد شد. شهرهای آذربایجان و عربستان ایران کم-کم از پیوستگیهای زبانی و فرهنگی خود دور شدند. «رضائیه» نامیدن شهر«اورمو» با ممنوعیت زبان تورکی و کوچاندن دیگر اقوام در آن منطقه بستر لازم برای گسست آن پیوستگی فرهنگی را بوجود آورد. سیاست کوچ اجباری اقوام به مناطق دیگر از دو جهت خوشایند ناسیونالیستهای فارسی بود. اول اینکه با اقدام سبب از بین بردن پیوستگی فرهنگی اقوام شده و دوم اینکه با زمینههای ناسیونالیستی خود امکان زیست مسالمت آمیز را از آنها سلب کرده و با انداختن اختلاف فرهنگی در بین آنها و تعریف تضادهای جدید آنها را درگیر همدیگر کرده و خود با خیال راحت و مقاومت انسجام یافته کمتری تداوم دهندهی سیاستهای ناسیونالیستی خود باشد.
پیاده سازی این سیاستها در دوران پهلوی هرچقدر هم با درگیری و خونریزیهای بیشتر بین اقوام( مثل کشتار «اسماعیل سمیتقو ی کرد» در آذربایجان غربی و فاجعه جیلولوق و یا کشتن شیخ خزعل در سال ۱۳۰۴ و ممنوعیت لباس عربی در خفاجیه«سوسنگرد» و بدنبال آن کوچ دادن اجباری یزدیها به عبادان در شهرک یزد نو در منطقه کاملا عربی حویزه) همراه بود در دوران جمهوری اسلامی به مراتب نرم تر شده است. در این دوران تداوم آن سیاست با تقسیمات اداری امکانپذیر شد و از لحاظ فرهنگی نامتناجسترین تقسیمات اداری کشور در این دوره شکل گرفت. در تقسیمات اداری جدید کشور به استانهای متفاوت تقسیم شد و با تعیین مراکز استانی که بطور غیر رسمی نمایندهی اصالت فرهنگی منطقه تلقی می شد نیز خود آتش اختلاف و درگیریها در بین اقوام را افزایش داد.
بعنوان مثال با جدا افتادن همدان از بستر فرهنگی آذربایجان و سپردن خلجستان به قم در دورههای قبل، شاهد این کشمکشها بودیم؛ ولی در تقسیمات جدید بدون کوچکترین توجهی به این مسئله استانهای قزوین و بخش بزرگی از استان گیلان کنونی نیز از زنجان و آذربایجان جدا شد. با استان شدن اردبیل تصورها بر این بود که استان جدید بعنوان آذربایجان شرقی و تبریز به عنوان آذربایجان مرکزی خواهد بود ولی با هدف کاتالیزوری اسم آذربایجان از اردبیل گرفته شد و بافت فرهنگی آن نیز با {عدم الحاق مجدد آستارا از گیلان به اردبیل} دستخوش تغییرات قرار گرفت. این اقدامات در تمام بخشهای غیرفارس نشین صورت می گیرد و هر روز بر دامنهی مدیریتی شهرهای فارس نشین افزوده می شود و در مقابل حیطه جغرافیایی و فرهنگی اقوام کوچک و کوچکتر می شود.
ادامه دارد...
تاریخ
2025.01.03 / 15:55
|
نویسنده
حبیب نگهبان
|