نخستین سالگرد سقوط هلی کوپتر حامل ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور پیشین ایران و گروه همراهش فرارسیده است.
به گزارش Axar.az، یوحنا نجدی در مقاله ای به دویچه وله فارسی در این باره نوشته است.
نهتنها بسیاری از پرسشها درباره مرگ او بیجواب ماندهاند بلکه در یکسال اخیر ابهامهای بیشتری درباره آن مطرح شده است.
هلی کوپتر حامل رئیسی روز ۳۰ اردیبهشتماه سالل گذشته در منطقه کوهستانی ارسباران در استان آذربایجان شرقی سقوط کرد و رسانههای حکومتی در ایران سرانجام در نخستین ساعات روز ۳۱ اردیبهشتماه خبر کشته شدن او به همراه حسین امیرعبداللهیان، محمد علی آلهاشم، مالک رحمتی و دیگر سرنشینان این هلی کوپتر را رسما تأیید کردند.
از نخستین ساعات پس از اعلام وقوع حادثه برای این هلی کوپتر، اظهارات ضدونقیضی درباره علت وقوع این حادثه از سوی رسانهها و مقامهای حکومتی منتشر شد؛ اظهاراتی از "انکار وقوع" حادثه برای این هلی کوپتر تا "فرود اضطراری سخت و موفقیتآمیز"؛ از اعلام شرایط جوی نامناسب تا سخنان رئیس دفتر رئیسی که گفته بود "در هنگام پرواز هوا صاف بود و مشکل جوی خاصی نداشتیم".
ضعف امنیتی جمهوری اسلامی بهویژه در سالهای اخیر باعث شد تا بسیاری گمان کنند که اسرائیل در سقوط این هلی کوپتر دست داشته است؛ تلآویو اگرچه در اینباره تاکنون سکوت کرده اما این گمانهزنی نهتنها در میان بخشی از افکار عمومی بلکه در یکسال اخیر از زبان شماری از مقامهای حکومتی هم شنیده شد.
گمانهزنیها بر سر احتمال "ترور" ابراهیم رئیسی توسط اسرائیل پس از آن بار دیگر بالا گرفت که احمد بخشایش اردستانی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی اوایل مهرماه سال ۱۴۰۳ گفت که ابراهیم رئیسی از "یک نوع پیجر" استفاده میکرد.
او با بیان اینکه "اسرائیل هم از لحاظ تکنولوژی و هم دوراندیشی دست برتر را دارد"، ادامه داد: «یکی از سناریوهای محتمل درباره حادثهای که برای رئیسجمهور فقید ما پیش آمد، منفجر شدن پیجر ایشان است.»
کمتر از یک هفته پیش از این اظهارات بخشایش اردستانی، زنگ صدها پیجر اعضای حزبالله در لبنان و بخشهایی از سوریه همزمان به صدا درآمد و منفجر شدند. در پی این حمله اسرائیل، دستکم ۴۰ نفر از اعضای حزبالله کشته و بیش از ۳۰۰۰ نفر از جمله مجتبی امانی، سفیر جمهوری اسلامی در بیروت زخمی شدند.
به همه اینها البته باید ماجرای پاسخ محمدعلی آلهاشم، امامجمعه تبریز به تماس با تلفن خلبان، طاهر مصطفوی، پس از سقوط بالگرد را نیز افزود که تا امروز هیچ توضیحی درباره آن ارائه نشده است. رئیس دفتر ابراهیم رئیسی گفته است که "آلهاشم تا چند ساعت پس از حادثه به تماسهای گرفتهشده به تلفن خلبان پاسخ میداد".
غلامحسین اسماعیلی میگوید: «دوباره که من تماس گرفتم، آقای آلهاشم گفت حالم خوب نیست و متوجه نشدم چه شده است و نمیدانم کجا هستم. لابلای درختها هستم و هیچکسی را نمیبینم و تنها هستم.»
مهرداد بذرپاش اما در مصاحبه اخیرش با اشاره به پاسخ آلهاشم به تماسهای تلفنی میگوید: «متوجه شدیم که بالگرد زمین خورده و امید داشتیم سرنشینان زنده باشند و سریعاً برای کمک به آنها برسیم. با چند ماشین به سمت کوه و منطقه رفتیم اما مه همهجا را فراگرفت. آن منطقه درختهای بلند و پوشش گیاهی خاصی دارد ... چون مه سنگین بود، پهپادها هم بهخوبی نمیتوانستند جستوجو کنند.»
بذرپاش و سایر افراد و نهادهای مسئول در جمهوری اسلامی اما تاکنون به این پرسش پاسخ ندادهاند که چرا برای رسیدن به محل سقوط بهجای حرکت با ماشین به سمت "منطقهای مهآلود با پوشش گیاهی خاص"، اقدام به ردیابی تلفن خلبان نکردند؟
ابراهیم رئیسی در حالی ناگهان برای همیشه از سپهر سیاسی و معادلات قدرت در ایران حذف شد که در سالهای اخیر از او به عنوان یکی از جدیترین گزینهها برای جانشینی علی خامنهای نام برده میشد؛ عضو "هیات مرگ" در جریان اعدامهای سال ۱۳۶۷، رئیسجمهوری احتمالا در سودای رهبری که مرگش همچنان با رازها، ابهامها و پرسشهای فراوانی روبروست.
مرگ او آیا قدرتنمایی امنیتی آشکار دیگری از سوی اسرائیل بود یا حذفی سیاسی بابت بلندپروازی در ساختار قدرت یا سانحهای بر اثر "مه غلیظ بالارونده"؟