دانشمندان آمریکایی موفق شدند گونهای از “گرگ وحشتناک” که ۱۲,۵۰۰ سال پیش منقرض شده بود را بازسازی کنند. این گرگها به رنگ سفید هستند و نسبت به گرگ خاکستری ۲۵ تا ۳۰ درصد بزرگترند و تا ۷۰ کیلوگرم وزن دارند.
چرا گرگ سفید؟
گرگ سفید از دیرباز موجودی جادویی تلقی میشده است. به آن «پادشاه سفید» میگویند، که نشاندهنده سلطهاش بر سایر گرگهاست.
طبق باورهای باستانی، گرگ سفید فرمانروای جنگل و سرور حیوانات است. رنگ سفید او را به موجودی فراطبیعی و برتر تبدیل میکند.
گرگ سفید نماد نور خورشید و بخشش است. او همچنین سمبل استقامت و پایداری به شمار میرود. این گرگ با خانوادهاش وفادار است و تجسمی از قدرت است.
تمام عمر خود را وقف تنها مادهی خود میکند، از تولههایش مراقبت میکند و هرگز به آنها خیانت نمیورزد.
شاید امروزه برای بسیاری عجیب باشد، اما گرگ حیوانی شریف و نمونهای از شجاعت است. او تا آخرین لحظه در نبرد میجنگد: یا پیروز میشود یا میمیرد، اما هرگز از دشمن و میدان نبرد فرار نمیکند.
گرگ نماد آزادی، استواری و استقلال است. به همین دلیل ترکان باستان آن را به عنوان توتم خود انتخاب کردهاند.
گرگ سفید اگرچه گرسنه میماند، اما لاشهخواری نمیکند، از همین رو سمبل پاکی تلقی میشود.
در قرون ۱۰ تا ۱۲، گرگ سفید توتم اصلی اوغوز-قیپچاقها بوده است.
از نظر اندازه و وزن، گرگ سفید با قهرمان اسطورهای پانترک به نام “آلپ اَر” مقایسه میشود. در پرچمهای نظامی قبایل ترک، سر گرگ به تصویر کشیده شده است.
گرگ آماده است تا هر کسی را که به آزادیاش آسیب بزند، تکهتکه کند.
خانوادهی گرگ به چند دسته تقسیم میشود:
• گرگهای سفید و آبی: به انسانها کمک میکنند و راه را نشان میدهند. آنها بزرگان خانوادهی گرگ هستند و هرگز دیده نمیشوند، مگر وقتی خانوادهی گرگ در بحران باشد.
• گرگهای خاکستری: جنگجویاناند، محافظان خانوادهاند. ادامه نسل به آنها بستگی دارد. پیشرفت کل خانوادهی گرگ از آنها ناشی میشود.
• گرگهای سیاه: اجداد گرگهای مدرناند. بیشتر در مناطق کوهستانی زندگی میکنند، تمایل به زندگی جمعی ندارند، لاشهخواری میکنند و کمتر به قوانین خاندان گرگ پایبندند.
• گرگنماها (گرگهای ناخالص): از نزدیکی گرگ خاکستری و سیاه بهوجود آمدهاند. چون شیر مادر خوردهاند، به خاندان گرگ وفادار نیستند، مثل مادرانشان لاشهخواری میکنند و به گروه وفادار نمیمانند.
در باور ترکهای باستان، شیر و گرگ نماینده خورشید بودند.
گرگ هرگز ترس را تجربه نمیکند. هنگام حمله، اول به چشمهای دشمن خیره میشود تا قدرت و ترس او را تشخیص دهد.
برای گرگ، خلوص خون و ریشه بسیار مهم است. به سرزمین و خانوادهاش عمیقاً وابسته است. اگر تهدیدی برای خانواده یا سرزمینش باشد، خشمش هیچ موجودی را یارای ایستادگی نخواهد بود.
حتی شیرها نیز از گرگی که با خشم برای انتقام میآید، میترسند و راه را برایش باز میکنند.
گرگ هرگز پنهانی یا از پشت حمله نمیکند. روبرو و چشم در چشم میایستد و حملهاش را پیشاپیش اعلام میکند.
اگر گرگ در میان دشمنان زیاد گرفتار شود و راه فراری نداشته باشد، برای آنکه اسیر نشود، سینهاش را میدرد و خودش را میکشد.
افسانههایی مشابه دربارهی گرگ در فرهنگهای ترک، آلمانی و ایتالیایی وجود دارد. حتی دربارهی آتیلا، سردار هون، در بسیاری از افسانههای ملتها داستانهایی آمده است. جالب آنکه، این ملتها هم آتیلا را از خود میدانند و هم گرگ را.