در ماه فوریه سال گذشته، چندین فعال ملی–فرهنگی در شهرهای مختلف آذربایجان جنوبی و ایران بازداشت شدند و دادگاههای ایران آنان را با اتهامهای ساختگی به سالهای طولانی زندان محکوم کردند. برای برخی از آنها حتی اتهام «جاسوسی برای جمهوری آذربایجان» نیز مطرح شده است.
اواخر ماه گذشته، وکلای بازداشتشده، طاهر نقوی و ودود اسدی، در اعتراض به جعلی بودن اتهامات، نقض حقوق زندانیان و درخواست رسیدگی مجدد به پروندهشان، دست به اعتصاب غذا زدهاند.
در طی چند روز، زندانیان دیگر نیز به اعتصاب پیوستند. برای حمایت از این افراد، خانوادههای زندانیان و گروهی از فعالان فرهنگی از جمله عباس لسانی در مقابل زندان اوین تهران تحصن نمودند.
این تحصن اعتراضی را متفرک کرده و عباس لسانی، علی خیرجو، یوسف کاری، بهزاد دشتی و چند نفر دیگر ابتدا به بازداشتگاه امنیتی سپس به بخش امنیتی زندان اوین منتقل شدند.
همه این رخدادها نشاندهنده نمونه دیگری از بیتوجهی دادگاهها و نهادهای دولتی ایران به حقوق بشر و بیاعتنایی به سرنوشت شهروندان است.
اما! رفتار برخی افراد مقیم خارج و برخی سازمانهای ملی نیز نشان میدهد که رویکرد آنها نسبت به زندانیان چندان صادقانه نیست. یکی از این افراد، محمود بیلگین، مقیم سوئد و رئیس «حزب دموکرات آذربایجان جنوبی» است.
هرچند نسبت به خصوصیات انسانی و فردی این هموطن مهاجر ایرادی وجود ندارد، اما فعالیتهای ملی و سیاسی او ــ به بیان ملایم ــ بیفایده به نظر میرسد.
آقای بیلگین و چند مهاجر دیگر، به جای آنکه در کشورهای محل اقامتشان و به زبان همان کشور، مسئله آذربایجان جنوبی، نقض حقوق آذربایجانیها و فشار بر فعالان فرهنگی را مطرح کنند و سازمانهای حقوق بشری را درگیر این موضو سازند، راه «آسانتر» را انتخاب کردهاند: برگزاری نشست با نهادهای کماعتبار در باکو برای تبلیغ خود و پیشبرد پروژههای شخصی، که در بهترین حالت نوعی عدم صداقت و قمار کردن با سرنوشت و زندگی زندانیان است.
مشکل اصلی این نیست که برخی مهاجران راه آسانتر را انتخاب میکنند، بلکه اینکه بدون انجام کار جدی، جمهوری آذربایجان را نیز در معرض هدفگیری ایران و برخی نهادهای دیگر قرار میدهند.
تصور کنید دستگاه قضایی ایران و وزارت اطلاعات فعالان زندانی را به «جاسوسی»، «تجزیهطلبی» و «ضربه به تمامیت ارضی و امنیت ملی ایران» متهم میکنند، اما در همین زمان، مهاجران یادشده در مقابل نقشه «آذربایجان واحد» نشست برگزار کرده، مدعی میشوند زندانیان «طرفدار آذربایجان واحد» هستند و از «طرفدار آذربایجان واحد» میخواهند آنها را حمایت کنند.
از آقای محمود بیلگین که در این نشستها بیشترین فعالیت را دارد، باید پرسید:
چرا در سوئد، به زبان رسمی همان کشور، هیچ اطلاعرسانی درباره این مسائل نمیکنید؟
چرا در سوئد مقابل سازمانهای معتبر حقوق بشری تجمع نمیکنید تا حمایت از فعالان زندانی در تهران را مطالبه کنید؟
چرا با وجود اینکه یکی از دخترانتان عضو مجلس منطقهای و دیگری عضو پارلمان سوئد است، از آنها نمیخواهید درباره حقوق فعالان آذربایجانی در زندانهای تهران در پارلمانها و نهادهای بینالمللی سخن بگویند؟
چرا در کشوری که هزاران آذربایجانی، بهویژه آذربایجانیهای جنوبی، زندگی میکنند، درباره این موضوع به زبان رسمی سوئد هیچ اطلاعیهای منتشر نمیکنید؟
وقتی رسانههای آذربایجان مرتب این موضوع را پوشش میدهند و مردم نیز حمایت میکنند، آمدن از سوئد به باکو و برگزاری کنفرانس چه سودی دارد و به نفع چه کسی است؟
مطمئن هستم ــ چون آقای بیلگین را میشناسم ــ قصد او هدف قرار دادن جمهوری آذربایجان نیست. به همین دلیل احتمالاً این رفتارها بیشتر ناشی از خودنمایی و منافع دیگر است؛ همانطور که پیشتر نیز اشاره شده است.
این روند سالهاست ادامه دارد و سالها نیز ادامه خواهد یافت.
پیش از این نیز بارها شاهد چنین نمونههایی بودهایم: فعالانی که در سوئد، آلمان یا بریتانیا زندگی میکنند، بدون تسلط کافی به زبان همان کشورها، نشریهای اندک به زبان آذربایجانی چاپ کرده و برای پخش به باکو میآورند. درحالیکه نشریات و کتابهایی که در باکو چاپ میشود باید به آن کشورها برده شود و محتوای لازم نیز باید به زبان همان کشورها ترجمه و منتشر گردد.