بالا

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبیه و ادبیّات

صفحه نخست نویسنده
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

استاد علی بابازاده ایگدیر، از نویسندگان و فعالان دردآشنای آذربایجان جنوبی هست که، در راستای شناساندن چهره‌ی مرموز تفکر موسوم به پان ایرانیسم و شوونیسم فارسی به قشر جوان و جامعه تورکان ایران زحمات زیادی کشیده است.

بخش فارسی سایت Axar.az به پاس خدمات این استاد گرانمایه، سلسله مقالات اینترنتی ایشان را درج و تقدیم می‌کند.

شعوبیه و ادبیّات

قسمت قبلی

قسمت سیزدهم:

اصرار شعوبیّه بر مستحیل کردن عباسیان و غلبه دیوان سالاری ایرانی (قسمت دوم)

شعوبیان مهدی عباسی را هم در این ایرانی گری سهیم می کنند و معتقدند مهدی با وجود کشتاری که علیه برخی شعوبیان و ایرانیان به راه انداخت؛ اسیر فکر و فرهنگ ایرانی بود. از نظر شعوبیان هادی عباسی و هارون الرّشید هم در بهره مندی از این خوان فرهنگ ایرانی سهیم هستند:

«هادی در هیبت کسری نخستین خلیفه ای بود که به پیروی از سنّت باستانی ـ نظامی ایران، از سپاهیان به گونۀ ارتش سامانی با ساز و برگ سان می دید. رشید مقهور نفوذ برامکه و شیفته و شیدای موسیقی و لهو و لعب ایرانی بود. او نخستین خلیفه ای بود که به گونۀ کسری؛ چوگان بازی کرد و به شکار رفت و نرد باخت و به شطرنج دست یازید و در رواج آنها کوشید. لباس اشرافیّت ایرانی را بر تن می کرد و هیبت شاهان ساسانی را بخود گرفت و یاد باربط و نیکیسا را در شب های هوس آلود و شهوت انگیز بغداد گرامی داشت، که اگر نیرنگ پان عربیسم عباسیان کارگر نمی افتاد و قتل عام برامکه را بدنبال نداشت، همه چیز تمام بود. » (شعوبیه ناسیونالیسم ایرانی، صص ۲۸۱ ـ ۲۸۰)

نویسندۀ این متن دیدگاهی انتقادی نسبت به شعوبیان و جریان شعوبی گری دارد. با این وجود به مانند یک شعوبی معتقد با دیدی سرشار از حسرت و اندوه به ناکام ماندن برنامۀ شعوبیان در ایرانی کردن خلافت عباسی یا جامعۀ عربی می نگرد.

در این بخش اشکال و تناقض مهم دیگری هم جلوه گری می کند. اگر عباسیان پان عربیست و لابد دشمن ایران و فرهنگ ایرانی و دوستدار عرب و فرهنگ عربی بودند، چرا به مظاهر فرهنگ و نوع زندگی ایرانی؛ تقریباً در همۀ زمینه ها، روی خوش نشان می دادند؟! از طرف دیگر این چه نفوذ فرهنگی است که با حذف یک خاندان ریاست، بساط آن به کلی برچیده می شود؟!

نکتۀ سومی هم وجود دارد. شعوبیان قدیم و جدید با بهره گیری از عادت عمومی دروغ پردازی و مصادره گرایی خود؛ نه فقط میراث دیگر ملل از قبیل شطرنج هندی و چوگان ترکی را به نام خود قالب می کنند، بلکه پدیده های معمولی را که می توانسته با نسبت هایی متفاوتی در میان هر قومی رایج باشد، به نام خود منتسب می کنند، تا از آن دستاویزی برای اثبات تأثیرپذیری و رهین کردن عباسیان یا دیگر اقوام و ملل به ایرانیان بتراشند.

شعوبیّه و باستان گرایی

احیای مفاخر باستانی در هاله ای از تقدیس و حسرت بر گذشته نیز جایگاه خطیری در سروده های شاعران شعوبی دارد. این گروه به باستانگرایی و ستایش از عصر ساسانی و ذکر مناقب و سجایای شاهان ساسانی علاقۀ بسیاری نشان می دهند.

مواجهۀ شعوبیان با گذشتۀ باستانی ایران هم جنبۀ سلبی دارد، هم جنبۀ ایجابی و اثباتی. در بخش سلبی آنها می کوشند وجود برخی رذایل را از دامان نیاکان خود بزدایند. رواج ازدواج با محارم یکی از آنهاست که این گروه در وهلۀ اوّل می کوشند رواج آن را به دربار و حکومتگران محدود کنند و در وهلۀ دوم این پدیده را متعلّق به بدویان، آسیای غربی و بومیان ماقبل آریایی ها در ایران بدانند. رد تقدس بول گاو و استفاده از آن به عنوان یکی از مطهرات نیز یکی دیگر از دل مشغولی های شعوبیه برای پاسخ گویی به مخالفان خود می باشد.

در جنبۀ اثباتی شعوبیان در نوشته ها و سروده های خود بر پاکی و تفوّق ذاتی نژاد ایرانی و بلند کردن کسری و شاپور و هرمزان و کوبیدن آن بر سر مفاخر نژادی عرب و به رخ کشیدن نبردهای تاریخی ایران و روم یا شکست شاهان ترک در برابر شاهان ایران تأکید می کنند.

بخشی از گذشته گرایی شعوبیان هم بر رثای این گروه بر گذشتۀ پرافتخار و حسرت بر شکوه از دست رفته و روزگار خوش پیشین متمرکز می شود. مرثیه هایی که زبان حال نسل نخست اسیران و غلام زادگان ایرانی را در خود دارد.

توجّه به داستان ها و افسانه های پیشین و تلاش برای حفظ آنها از زوال از طریق ترجمه، تبدیل به نثر یا نظم بخش دیگری از این گذشته گرایی شعوبی را منعکس می سازد.

تطهیر و بهسازی شخصیّت برخی شاهان یا بزرگان عصر ساسانی نیز در زمرۀ وظایف شعوبیان قرار داشت. یکی از این شاهان «خسروپرویز» بود که شعوبیّه کوشیدند بر خلاف مشهورات موجود از او پادشاهی مؤیّد به فرۀ ایزدی، حکیم، عادل، هوشیار و رعیّت نواز بسازند و منتقدان او را به نادانی متهّم کنند.

با این وجود در بارۀ خسرو پرویز دو مسئلۀ اساسی وجود داشت که تلاش های شعوبیان در نهایت نتوانست تأثیرات منفی این دو نکته را از دامن خسرو پرویز بزداید. یک نکته به آیات اوّلیۀ سورۀ روم در قرآن کریم مبنی بر پیشگویی شکست ایرانیان از رومیان مربوط می شد، که حکایت از آشفتگی اوضاع داخلی ایران در اثر بی کفایتی پرویز داشت. نکتۀ دیگر مسئلۀ نامۀ پیامبر گرامی اسلام به خسرو پرویز، برخورد نامناسب او با این نامه و حوادث و عوارض و عواقب آن بود، که از سوی اعراب عموماً و مسلمانان خصوصاً؛ مورد توجّه بود.

شعوبیّه و باستان گرایی (قسمت دوم)

باستانگرایی شعوبیان با ستایش از انوشیروان و سپس دیگر سلاطین سلسلۀ ساسانی آغاز می گردد. شعوبیان به رخ کشیدن پیروزی شاهان ایرانی بر ترک و روم را به عنوان یکی از افتخارات خود در بوق و کرنا می کنند و در کنار این مسئله به ذکر پاکی و تفوّق ذاتی خون و نژاد ایرانی بر عربی تأکید می ورزند و به موازات آن ناپاک گشتن خون عربی در اثر رواج چند شوهری در عصر جاهلیّت را خاطر نشان می سازند. (رک. نهضت شعوبیّه، ممتحن، تهران، شرکت سهامی انتشارات جیبی، ۱۳۷۰، ص ۲۰۵)

توجّه به احیای فرهنگ و مفاخر باستانی ایران نیز در مرکز توجّهات این گروه واقع می گردد و از همین رهگذر برخی آثار ادبی زاده می شود. تفاخر افراط آمیز شعرای شعوبی در انتساب خود به شاهان و شاهزادگان و سرداران و وزرای ساسانی موجب مقابلۀ قلمی نویسندگان عرب می گردد. ابن قتیبۀ دینوری در نقش یک نویسندۀ عرب گرا، در تعرّض به این گزافه گویی شاعران شعوبی می نویسد:

«شگفتا ! هر که را از عجم می بینی ، افتخار به تاج و تخت کسری و جاه و جلال پرویز می کند و خود را منتسب به آنان می شمارد! آیا عجمان همگی از اولاد پرویزند؟ اینها همه شاهزاده اند؟ چه شد که همگی شاهزاده و از نسل مرزبانان و اسواران شدند؟ اگر اینها همه شاهزاده و بزرگوارند، پس اوساط و اراذل عجم کجا رفته اند؟» (رک. ممتحن، صص ۲۶۹ ـ ۲۶۸)

علاوه بر این، ابن قتیبه دینوری به نقل از مسعودی اضافه می کند:

« عجمان همگی از نسل انوشیروان و پرویز نیستند، وانگهی آن دولت از دست برفت. به دولت گذشته بالیدن، درست به استخوان های پوسیده مباهات کردن است. کسی که افتخار می کند به اینکه من از مردم عجم هستم و انوشیروان هم عجم بوده است، با کسی که بگوید من از جنس آدمی هستم و انوشیروان هم از بنی آدم بوده، برابر است. » (ممتحن، ص ۲۶۹)

شعوبیه و ادبیّات

شعوبیه کار خود را در جبهه های مختلف پیش می برد. یک جبهه و یک جهت گیری مهم فعالیت در جیهۀ ادبی بود. شعوبیان نخست به شعر و نثر عربی روی آوردند. آنها از نثر بیشتر برای ترجمه و انتقال برخی کتب پهلوی به دورۀ جدید استفاده می کردند، لکن شعر استفاده های متنوّع تری برای ایشان در بر داشت.

یک راه بهره مندی از شعر برای شاعران ایرانی عربی سرا این بود که شعر به ممری برای درآمد تبدیل شده بود و آنها با مدّاحی خلفا، وزرا و دیگر درباریان یا ذی نفوذان جامعه و دریافت صله روزگار می گذراندند.

گروه دیگری از شاعران با پیوستن به برخی قبائل با سرودن اشعار حماسی یا رجزنامه له قبیلۀ خودی و سرودن هجو علیه قبیلۀ دشمن و تبدیل شدن به بلندگوی تبلیغاتی قبایل؛ جایگاه و درآمدی رفیعی برای حود حاصل می کردند. برخی از این دو گروه گاه منویّات سیاسی و فرهنگی خود را نیز در لا به لای اشعار جای می دادند. گروه سومی هم شعر را در خدمت اهداف هویّت طلبانۀ خود درآورده و از آن طریق می کوشیدند به اهداف نحلۀ شعوبیه خدمت کنند.

گروه سوم در شعر خود مضامینی از قبیل: تفضیل عجم بر عرب، تحقیر عرب، تبلیغ مفاخر عجم، مباهات به گذشتۀ باستانی و نژادی، طرح شعارهای بازگشت به هویّت ملّی و فرهنگی پارس، ایجاد کینه و نفرت از عرب و عربیّت، ستیز پنهان یا آشکار با اسلام عربی، زمینه سازی برای نهضت ضدّ عرب و عرب کشی، اسلام منهای عرب، احیای زبان، فرهنگ، هنر، سنن و موسیقی ایرانی، ایرانی کردن خلافت، ستایش شاهان باستانی، تطهیر شاهان و جامعۀ ایرانی عصر ساسانی، ستایش خرابه های کاخ ساسانی و نظایر آن را به کار می بردند.

از آنجا غالب شاعران شعوبی با مشکلات عمدۀ اخلاقی، اعتقادی و دینی مواجه بودند، گاه مضامین زننده ای در شعر آنها به کار می رفت. برخی اشعار بشار بن برد تخارستانی از آن جمله بود. برخی شاعران شعوبی در هجوگویی هم ید طولایی داشتند و خصم خود را به وجه شدیدی مورد هجو قرار می دادند.

بخشی از شعر این شاعران به آوازهایی تبدیل می شد تا رونق بخش مجالس عیاشی اعراب باشد و به نوبۀ خود راهی دیگر برای نفوذ در محافل عربی بگشاید.

ابزار این جبهه را ادبیّات، ادبا، شاعران، هجوگویان، حماسه سرایان و اهل غنا تشکیل می دهند و از آنجا که هدف نفوذ در بیوت و قبایل و دربارهای عربی است این ابزارها به کار می افتند. نفوذ بر بیت و دربار عربی از طرق نوازندگی و خوانندگی و رقّاصی و دلبری و امردی و فضیلت وصلت با زن مجوسیّه رخ می دهد. نفوذ در قبایل هم با شعرگویی و خود را مولا و تابع قبیله خاصی کردن پیش می رود.

ادامه دارد...

تاریخ
2024.09.18 / 18:04
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
نویسنده
سایر اخبار

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبیه و ادبیّات

پزشکیان و انشعابی اعلان نشده در حرکت ملی(۲/۲)

خشم شوونیسم فارسی از سروده های ترکی شهریار

پزشکیان و انشعابی اعلان نشده در حرکت ملی(۱/۲)

سياست خارجی ایران در باتلاق توهمات دینی و ناسيوناليستی (۵)

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن - شعوبیه و اعراب

ناگهان متوجه شدیم که غزه آنچنان هم مظلوم نیست!

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبی گری قرن چهاردهم

پان‌ایرانیسم یا پان‌فارسیسم؟ کدام‌یک صحیح است؟

سياست خارجی ایران در باتلاق توهمات دینی و ناسيوناليستی (۴)

اخبار روز