بالا

تاثیر ناسیونالیسم دولتی- فارسی بر ناسیونالیسم قومی در‌ایران-۳/۸

صفحه نخست نویسنده
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

انواع ناسیونالیسم: ب

قسمت قبلی

الف)ناسیونالیسم لیبرالیسم: در اين نوع ملي‌گرايي، «ملت» همان وضعيت و پايگاه اخلاقي «فرد» رادارد.
همان‌طور كه «فرد» حق تعيين سرنوشت دارد، «ملت» نيز از چنين حقي برخوردار است. همان‌طور كه همه «افراد» با هم برابرند همه «ملت‌ها» هم با هم برابرند. لذا اين ايدئولوژي مدعي است كه ملت -دولت يك كاربرد جهاني دارد. معمولاً جنبش‌هاي دموكراتيك و ليبرالي كه از «ملت» دفاع مي‌كرده‌اند به چنين ملي‌گرايي نزديك بوده‌اند، لذا در اينجا ميان ملي‌گرايي و دموكراسي ناسازگاري كمتري وجود دارد.
ب) ناسیونالیسم سوسیالیسم: نوعی از ناسیونالیسم را تشریح می‌کند که بر پایه عدالت اجتماعی، حاکمیت مردم و خودمختاری ملی استوار است. این دیدگاه نشأت گرفته از ژاکوبینیزم در انقلاب فرانسه است. ملی‌گرایی چپ‌گرا در اساس ضدیت علیه امپریالیسم را ترویج می‌کند. اگرچه بعضی اشکال این نوع چپ‌گرایی وجوهی از تمایلات عرقی را دارند و اقلیت‌ها را نیز رد می‌کنند.

ج) ناسیونالیسم محافظه کارانه: در اين ملي‌گرايي دغدغه اصلي رعايت «حقوق برابر» افراد نيست بلكه دغدغه اصلي چگونگي حفظ «انسجام اجتماعي» و «نظم عمومي» به‌وسيله تقويت احساسات ميهن‌پرستانه و وطن‌دوستانه است. در اين ايدئولوژي، ميهن‌پرستي و آگاهي ملي بر مبناي ويژگي‌هاي اصيل فرهنگي و قومي كه به وسيله نهادهاي كهن تاريخي تأييد شده است، صورت مي‌گيرد، نمونه‌هاي اين ملي‌گرايي را در پان‌تركيسم تركيه، پان‌عربيسم كشورهاي عربي و پان‌ايرانيسم ايران دوره رضاشاه و بعد از آن مي‌توان ديد.
د)ناسیونالیسم متجاوز: اين ايدئولوژي متكي بر «نژادپرستي» است. در اينجا يك «نژاد» از ساير «نژادها» برتر تلقي مي‌شود و براي ادامه حيات و برتري نژادي اتكا به قواي نظامي و جنگي ضروري است. اين ملي‌گرايي از احساسات و هيجانات افراطي، حتي از نوع جنون‌آميز آن نيز تغذيه مي‌كند كه نمونه‌هاي برجسته آن در جنبش نازيستي آلمان و فاشيستي ايتاليا در جنگ جهاني دوم وجود داشت. اين ملي‌گرايي به شدت در برابر دموكراسي قرار مي‌گيرد و آن را نابود مي‌كند.
ف) ناسیونالیسم ضد استعماری: در اين ايدئولوژي مخالفت با بيگانه مداخله‌گر مهم‌ترين عنصر براي ايجاد همبستگي است.اين ناسيوناليسم با تجربه استقلال و توسعه كشورهاي جهان سوم در برابر كشورهاي توسعه يافته استعمارگر با دو گرايش ملي‌گرايانه همراه بوده است. در بعضي از جنبش‌ها، اين ملي‌گرايي ضداستعماري با تجربه «ماشين ماركسيسم انقلابي» براي استقلال و توسعه كشور همراه بوده است و اين ملي‌گرايي ماركسيستي با دموكراسي سازگاري ندارد، زيرا در اينجا معتقدان به ماركسيسم انقلابي «خودي» تلقي مي‌شوند و ديگران نه فقط غيرخودي كه حتي مستحق نابودي‌اند. نمونه‌هاي اين ملي‌گرايي را در شوروي سابق در زمان حكومت استالين و يا در كامبوج در دوران حكومت خمرهاي سرخ (دهه ۷۰) مي‌توان سراغ گرفت.

۲)ناسیونالیسم قومی: اين گونه{ ناسیونالیسم} با «ملي‌گرايي فرهنگي» همپوشاني دارد. ولي در اينجا به‌جاي تاكيد بر «تمدنِ» مستقل، بر «گروهِ مستقل قومي» تاكيد مي‌شود و كوشش بر آن است كه تمايزيابي اين گروه از ساير گروه‌هاي قومي بر اساس نشان دادن «اجداد و ريشه مشترك» اعضاي گروه صورت گيرد. «ملي‌گرايي قومي» در كشورهاي جهان سوم معمولاً در واكنش به ملي‌گرايي گروه‌هاي مسلط قومي در سطح ملي فعال شده است و به جاي تقويت دموكراسي باعث تقويت «ملي‌‌گرايي محافظه‌كار» و حكومت‌هاي اقتدارگرا شده است. نمونه‌هاي بارز اين نوع ملي‌گرايي را مي‌توان در ملي‌گرايي قومي كُرد در كشورهاي خاورميانه مشاهده كرد(جلائي‌پور).
بر خلاف جریانهای ناسیونالیستی اروپا که در آنها ابتدا نگرش های هویتی شکل گرفته بعد تبدیل به جنبش های مدنی شده است و آنگاه این جنبش ها قدرت سیاسی مختص به خود را تشکیل داده اند، در کشور ایران همانطور که بجای «مدرنیته» مدرنیزاسیون آمد و بجای ظهور جنبش های ناسیونالیستی و پیرو آن ظهور حضور در عرصه سیاست، این قدرت سیاسی حاکم بود که قلمرو ناسیونالیسم را تعریف می کرد و بجای ظهور حرکت های ناسیونالیستی «سیاست های ناسیونالیستی» از طرف حاکم سیاسی اعمال می گردید و این خود سبب پیدایش جریانات ناسیونالیسم قومی که در فرم مدنی از آن بعنوان یک جنبش رهایی بخش نیز یاد می شود. با اين وجود ايده آل‌هاى ناسيوناليسم قومى، متأثر از تئورى و عمل در اروپاى غربى، به تدريج عناصرى از ناسيوناليسم مدنى را به عنوان بخشى از «ملت باورى قومي» خود پذيرفتند و در طول زمان به نهادينه سازى آن پرداختند. اين عناصر، نه عوامل سياسى بلكه فاكتورهاى فرهنگي- قومى بودند. در واقع، عوامل فرهنگي- قومى (ائتهنو جولتورال)، مشروعيت سياسى (پدیتیجال لئگیتیماجی) آفريدند. اين، ناسيوناليسم شرقى بود.استفاده از واژه‌ى «قوم» براى كنار هم قرار دادن افراد در اجتماع به عنوان عاملى كه «پيش از اين بوده است» و عدم استفاده از اين واژه به عنوان يك فاكتور بنيادين در تشكيل اجتماع، وجه تمايز دو ديدگاه ناسيوناليسم قومى و ناسيوناليسم مدنى است.

ادامه دارد...

تاریخ
2024.12.27 / 17:27
نویسنده
حبیب نگهبان
سایر اخبار

وقتی یک همزه "ء" ابزار فاشیسم می‌شود

ملت و دولت آذربایجان تاکی باید با ایران مدارا کند؟- عکس

تاثیر ناسیونالیسم دولتی- فارسی بر ناسیونالیسم قومی در‌ایران-۲/۸

تأثیر ناسیونالیسم دولتی- فارسی بر ناسیونالیسم قومی در‌ایران ۱/۸

ترکی زبان مشترک ایران، آذربایجان و ترکیه

شاخصه شخصیت اجتماعی در چیست؟

زمستان ایرانشهر در بهار خاورمیانه

ایران در آستانه تحولی عظیم!

تورکی هنر است / قسمت ۳۶- مثلث

۲۱ آذر ۱۳۲۴ شمسی، روز "نجات آذربایجان"! - ویدئو

اخبار روز
Template fa/footer not found. FILE: /home/axaraz/www/classes/tpl.class.php, CLASS: tpl, LINE: 61