بالا

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن - شعوبیه و اعراب

صفحه نخست نویسنده
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

استاد علی بابازاده ایگدیر، از نویسندگان و فعالان دردآشنای آذربایجان جنوبی هست که، در راستای شناساندن چهره‌ی مرموز تفکر موسوم به پان ایرانیسم و شوونیسم فارسی به قشر جوان و جامعه تورکان ایران زحمات زیادی کشیده است.

بخش فارسی سایت Axar.az به پاس خدمات این استاد گرانمایه، سلسله مقالات اینترنتی ایشان را درج و تقدیم می‌کند.

شعوبیه و اعراب

قسمت قبلی

قسمت دوازدهم

شعوبیان تأثیرگذاری ایرانی بر عرب را به حوزۀ لفظ و لغت و معنی هم می کشانند و معتقدند:
«الفاظ و لغات ایرانی در فرهنگ عرب راه یافت، زیرا اعراب الفاظ و اصطلاحات مدنی نداشتند، لغت عرب از لغت پارسی بهرۀ فراوان گرفت. الفاظ اغذیه و اشربه و موسیقی و ابزار و آلات آن همگی ایرانی بوده و هست. در واقع لفظ و معنا ایرانی بود. ایرانیان فرهنگ باستانی خود را به عربی ترجمه کردند. این فرهنگ فقط میراث سیاسی، علمی، اداری، اقتصادی، فرهنگی ساسانیان بود. جامعۀ عام عربی تحت تأثیر فرهنگ پارسی قرار گرفت. همه چیز و همه کس ایرانی و ایرانی زده شد. ایرانیان شراب و شاهد و شهوت مدرن و لهو و لعب پر زرق و برق را به اعراب یاد دادند. اگر ایرانیان نبودند، اعراب در همان زندگی ساده و بدوی خویش باقی بودند. ایرانیان نقش بزرگی در ادب عربی داشتند، ایرانیان دارای اشعار و امثال ادبی و حکم بسیار بودند. » (شعوبیّه ناسیونالیسم ایرانی، محمودرضا افتخارزاده، ص ۱۶۵)
ملاحظه می شود تصویری که یک شعوبی معاصر از آن روز اعراب ترسیم می کند، یک قوم و یک موجود از کوه، بیابان، جنگل یا از غار آمده ای است که در ظاهر لخت و عور و در باطن یک خالی الذّهن کامل است که ایرانی های شعوبیان با بزرگواری تمام بر تن او لباس می پوشانند، انواع غذاها را به او عرضه می کنند، به او آداب و زبان می آموزند، او را از لوازم عیش بهره مند می گردانند و او را به تمام معنی مدنی می گردانند.
همۀ این لاف و گزاف ها در حالی بر زبان و قلم جاری می شود که این ایرانی های شعوبیان از این قوم بی نصیب از همه چیز شکست خورده و ششصد سال زیر سایه و در قلمرو او زیسته و درهای زبان خود را چون درهای کاروانسرایی به روی زبان عربی گشوده اند، تا آنچه از لغت و بلاغت و قاعده بوده در آن داخل شود. اگر این گونه نبود معلوم نبود دامنۀ گزافه گویی شعوبیان آن روز و امروز تا کجا امتداد پیدا می کرد.
شعوبیّه و نفوذ در جامعۀ عربی
از آنجا که شعوبیۀ ایرانی رخنه به خاندان ها و دربارهای عربی را به عنوان یکی از ترفندهای خود جهت پیشبرد مقاصد معیّن کرده بودند؛ کوشیدند زمینه های این نفوذ در خانه ها و دربارهای عربی را فراهم کنند. حضور به صورت یک غلام و مولی کفایت نمی کرد و نفوذی بیش از این مطالبۀ گردانندگان جریان شعوبیۀ ایرانی بود.
شعوبیان کوشیدند در کنار حضور به عنوان موالی زمینۀ وصلت با خانواده های عربی را هم فراهم سازند. اعراب از ازدواج با زنان مجوس ابا داشتند و شعوبیان می کوشیدند به لطایف الحیل این مانع را از سر راه بردارند و تمهیدات شرعی، اجتماعی و اعتقادی ازدواج با زنان مجوس را هم در میان مردان عرب ایجاد کنند. مردان عرب ازدواج با زنان مجوس را کسر شأنی برای خود می دانستند و از این نوع ازدواج پرهیز داشتند، از همین رو شعوبیان با تمسّک به بحث های کلامی، دخالت در فقه و جعل حدیت کوشیدند مسئلۀ کفائت در ازدواج و کفو بودن فارس و عرب را مطرح کنند. آنها در این راه تا آنجا پیش رفتند که در باب فضیلت ازدواج با زن مجوسیّه و جاذبه های جنسی زن ایرانی و ذکر محاسن اندام زن عجمی بر زنان عرب کتاب هم نوشتند:
« فضیلت ازدواج با زن مجوسیّه یکی از ابداعات شگفت شعوبیّه بود. در این باره «مدائنی» راوی دروغ پرداز و نویسندۀ جاعل مشهور قرن دوم و سوم هجری کتاب معروف «مَن تَزَوّجَ مجوسیّه» را نگاشت. شعوبیان با شناختی که از روان جنسی اعراب داشتند؛ با بیانی دراماتیک در توصیف جاذبه های زن ایرانی ـ مجوسی کوشیدند. ذکر محاسن اندام زن عجمی بر کشش اعراب به زنان و دختران عجم افزود. » (شعوبیه ناسیونالیسم ایرانی، محمودرضا افتخارزاده، ص ۱۵۶)
ابزار دیگر هم صورت خوشی نداشتند. هنر نوازندگی و خوانندگی و رقّاصی و دلبری که در دختران و غلامان ایرانی تجلّی کرده بود، بزم شاهانه ای از شراب و شاهد ایرانی برای خلیفه و اشراف عرب تدارک دید.
بر اساس تصویری که شعوبیان ترسیم می کنند فرهنگ ایرانی پیش درآمدی بر حضور و نفوذ اشرافیّت ایرانی در دستگاه خلافت عربی شد و در کنار حرمسراها که مملو از کنیزکان و غلامان عجم شد، نظام اداری، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خلافت عربی هم راهی برای حضور اشرافیّت ایرانی گشود.
ابزار ادبیّات هم راه دیگری برای نفوذ در قبایل و دربارها بود. شعر غنایی ـ شهوانی هم کار خود را می کرد. محتوای این ترانه های پرتمنّا و لبریز از شهوات، از شراب و شاهد ایرانی یاد می کرد و خلیفه را سخت تحریک می نمود.
این قضیّه صورت دیگری هم داشت. موالی ایرانی که طبع شعری داشتند با آموختن زبان عربی و رموز آن گاه در خدمت قبایل درمی آمدند و وظیفۀ رجزخوانی و مفاخره سازی برای قبایل را انجام می دادند و بدین سان در چشم و دل مردم و رؤسای قبایل جایگاه برای خود می ساختند.
حضور فعال در وقایع سیاسی ـ نظامی، شورش ها، خونخواهی ها و ... در قلمرو اسلامی هم راهی دیگر برای ورود به عرصه ها و یافتن موقعیّت مناسب تلقّی می شد که البتّه این قبیل اقدامات گاه گران تمام می شد و تلفات وحشتناکی بر عجمان ایرانی وارد می گشت.
- اصرار شعوبیّه بر مستحیل کردن عباسیان و غلبه دیوان سالاری ایرانی بر اعراب
تلاش برای نشان دادن استحالۀ خلفای عباسی در فرهنگ ایرانی یکی دیگر از زمینه های مشهور کار شعوبیان فارسی می باشد. این گروه در نوشته های خود همۀ نمودها و زوایای دربار عباسی را ایرانی معرّفی کرده، به این هم رضا نداده و تمامی مظاهر مادّی زندگی اعراب و در مقیاس وسیع تر همۀ اقوام ایران و نواحی پیرامونی را برگرفته از ایران دانسته اند.
شعوبیان در این راه خود را به عباسیان محدود نمی کنند و حکومت اموی را هم مدیون ایرانی ها قلمداد می کنند.
بر اساس نگرش شعوبی، اگر عباسیان وامدار نظام دیوانی ایرانی باشند، معقول نیست سهم امویان در این میان فراموش شود:
«سیستم اداری اموی در ایران مرکزی و عراق و خراسان بزرگ، نظام اداری دست نخوردۀ ساسانیان بوده است. احتمالاً تا پایان قرن چهارم سکّه های ساسانی عیناً و در اواخر با تغییراتی در شعائر و علائم در قلمرو ایرانی خلافت عربی رایج بود. » (شعوبیه ناسیونالیسم ایرانی، ص ۱۴۲)
با این حال بخش اعظم تلاش شعوبیان کهنه و نو بر حول محور مدیون ساختن تمام عیار عباسیان به فرهنگ، نظام اداری و دیوانی، مقامات و حتّی نظام تفریح و عشرت جویی ایرانی می چرخید و معتقد بود در عصر عباسیان از عرب تنها اسمی بر جای مانده بود:
« رژیم عباسی در تمامیّت خود مقهور شعوبیّه گردید و در خلق و خو و راه و رسم سیاسی، نظامی، اداری خود کاملاً یک دولت ایرانی بود، هر چند که پوشش عربی داشت. » (همان، ص ۲۸۰)
شعوبیان نو به یاری شعوبیان قدیم آمده و در تأیید و مجسّم ساختن میزان تأثیرپذیری خلفای عباسی از ایرانیان وارد مصداق ها هم می گردند و می نویسند:
«سفّاح با همۀ ریائی که داشت، در خلوت خویش اسیر فرهنگ ایرانی بود و ادای کسری را درمی آورد و حاجب و دربار داشت و شیدای غلامان امرد ایرانی بود که خوش می خواندند و می نواختند و لذّت بخش بودند. منصور، این انقلابی ای که دژخیم شد، در دام اسطرلاب ایرانی افتاد و نوبخت مجوسی او را در کمند کواکب اسیر ساخت، تا آنجا که تمام آثار هیئت و نجوم ایرانی به عربی ترجمه شد و موالی را در همۀ جوانب نظام خویش بر عرب مقدّم داشت و سیره و سیرت ایرانی گرایی را در میان خلفای عبّاسی بکاشت.» (همان ص ۲۸۰)

ادامه دارد...

تاریخ
2024.09.17 / 17:22
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
نویسنده
سایر اخبار

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبیه و ادبیّات

خشم شوونیسم فارسی از سروده های ترکی شهریار

پزشکیان و انشعابی اعلان نشده در حرکت ملی(۱/۲)

سياست خارجی ایران در باتلاق توهمات دینی و ناسيوناليستی (۵)

ناگهان متوجه شدیم که غزه آنچنان هم مظلوم نیست!

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبی گری قرن چهاردهم

پان‌ایرانیسم یا پان‌فارسیسم؟ کدام‌یک صحیح است؟

سياست خارجی ایران در باتلاق توهمات دینی و ناسيوناليستی (۴)

کریدور زنگه‌زور؛ هم به نفع توران هم به نفع ایران

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبی گری قرن چهاردهم

اخبار روز