صفحه نخست نویسنده |
استاد علی بابازاده ایگدیر، از نویسندگان و فعالان دردآشنای آذربایجان جنوبی هست که، در راستای شناساندن چهرهی مرموز تفکر موسوم به پان ایرانیسم و شوونیسم فارسی به قشر جوان و جامعه تورکان ایران زحمات زیادی کشیده است.
بخش فارسی سایت Axar.az به پاس خدمات این استاد گرانمایه، سلسله مقالات اینترنتی ایشان را درج و تقدیم میکند.
قسمت یازدهم
نکات و ملاحظاتی در بارۀ شعوبیّۀ ایرانی (شعوبیّه و ترکان)
شعوبیان؛ اگرچه برخی مواقع به خاطر دشمنی مشترک با خلافت ستمکار عربی در جبهۀ واحدی قرار می گرفتند، لیکن با مشاهدۀ قدرت و نفوذ روزافزون ترک ها در معادلات سیاسی ـ نظامی قلمرو اسلامی؛ راه دیگری پیش گرفته و در کنار بدگویی از عرب، گستاخی به ترکان را هم به جمع صفات کمالیّۀ خود افزودند. این رفتار ریشه در خودبزرگ بینی مرسوم در میان نخبگان این قوم و عقب ماندن در رقابت بین ترک و و گروه مذکور بر سر نفوذ و تأثیرگذاری در دربار بنی عباس و سپس قبضۀ کامل قدرت در فلات ایران داشت.
ترکان در این حرکت هویّت گرایانه و ضدّ عربی مشارکت داشتند و در میدان عمل قدرت بیشتری هم یافتند. آنها در مقابل دیگر اقوام اکثریّت داشتند و ناچار رقابتی بین ترک و گروه پهلوی زبانان ایجاد شده بود. این رقابت وقتی حالت دشمنی گرفت، که پهلوی زبانان در اثر مفاخرات نژادی در پی گستاخی علیه ترکان برآمدند و موجب عکس العمل ایشان گشتند. یکی از محققان معاصر شعوبیه در مواجهه با این امر و البتّه بعد از اولی دانستن قدرت و نفوذ به تعبیر خود ایرانیان در دربار عباسی می نویسد:
«هنگامی که ایرانیان بر دستگاه خلافت غلبه یافتند و اشرافیّت ایرانی همه کارۀ خلافت عربی شد و به گفتۀ یکی از نویسندگان معاصر عرب حکومت ایرانی با برچسب عربی روی کار آمد، ترک ها دومین نیروی برتری بودند که می کوشیدند تا به قدرت سیاسی دست یابند. جاحظ که در اوج نبرد پان عربیسم و پان عجمیسم می زیسته است و خود مدافع پان عربیسم بوده، در انتقام جویی از ایرانیان غالب با ترک ها ابراز همدردی کرده و رساله ای در مدح و منقبت ترک ها نوشته است.
این رساله خطاب به فتح بن خاقان یکی از فرماندهان ارشد ترک ارتش عباسیان نوشته شده و مبیّن اوضاع شگفت آن روزگار است. جاحظ که همیشه با حفظ خلق و خوی پان عربیستی خود در مقام یک عالم متکلّم و فقیه بی طرف مسلمان سخن می گوید؛ به دلجویی از اتراک پرداخته و آنان را علیه اعاجم تحریک می نماید. تعابیر و ترفندهای جاحظ در این رساله نشان می دهد که مقطع زمانی نگارش رسالۀ مذکور در دوران اوج نبرد نژادها و فرهنگ ها بوده است. » (شعوبیّه ناسیونالیسم ایرانی، محمودرضا افتخارزاده، قم، دفتر نشر معارف اسلامی، چاپ اوّل، 1376، ص 160)
از آنجا که خراسانی ها در بین موالی و اعاجم موسوم به ایرانی، اکثریّت را تشکیل می داده اند، جاحظ در این رساله می کوشد تا ترک ها و خراسانی ها را به هم نزدیک سازد. او می کوشد تا ترک ها و خراسانی ها را برادر خونی بخواند و با یادآوری ازدواج خسرو پرویز ساسانی با دختر خاقان ترک، این برادری را مستند سازد. آنگاه برای کاستن از تنش ضد ترکی، روایاتی از زبان پیامبر و اشخاص معتبر در مدح و منقبت و هیبت و صلابت و علم و حلم و هنر و تفوّق اتراک ارائه می کند. او ابائی ندارد که سیادت و برتری نژادی ترک ها بر پهلوی زبانان را ثابت نماید. برای این کار روایاتی از زبان راویان شعوبیّه در فضائل اتراک و نفی اشعار ضذ ترکی شعوبیه ردیف می کند.
شعوبیان پهلوی زبان و به عبارتی دیگر، تاجیک؛ در طی دوران اسلامی؛ ترک را مهم ترین مانع تحقّق اهداف خود در زمینۀ تشکیل حکومت و سیطره بر فلات ایران دانسته و به همین جهت نوک پیکان حملات خود را متوجّه این قوم ساخته اند. تدوین شاهنامه یا به عبارتی دیگر شاهنامه ها در زمرۀ مهم ترین اقدامات آنها در مقابلۀ فرهنگی با ترکان بوده است و این کتاب در کنار کارکرد مقابله گرایانه، به عنوان سنگ صبور و عامل تسکین آلام ایشان هم عمل می کرده و ظاهراً آنها با گردآوری و نقل داستان هایی از نوع آنچه در شاهنامه آمده، رنج اقتدار و حاکمیّت نقد و عینی ترک را با پناه بردن به افسانه و یادآوری غلبات پرشمار قوم خود در افسانه ها در ناکجای تاریج، جبران می کرده اند.
شعوبیان در کنار گستاخی به ترکان و هجوگویی علیه آنان؛ در پی تراشیدن شریک جرمی برای خود هم برمی آیند و ترکان را به ساختن افسانه ای از نوع شهربانو متّهم می کنند. از نظر ایشان مسئلۀ ازدواج دختر قیصر روم با امام حسن عسکری (ع) که منجر به ولادت امام زمان از دختر قیصر می شود، یک داستان ترک ساز بوده است.
شعوبیان این کار را یک تدبیر سیاسی رقابت آمیز می دانند، که اینک توسّط متخصّصان اسلام ایرانی پل انتقال معنویّت مسیحی به معنویّت اسلامی ـ ایرانی می شود. ابهامی که در اینجا رخ می نماید این است که اگر ترکان قصد ساختن افسانه ای از این نوع را داشتند، چرا به جای یک عروس ترک، پای عروس رومی و مسیحی را به ماجرا باز کرده اند؟!
نکتۀ قابل توجّه دیگر در ارتباط بین شعوبیان و ترکان، در عصر صفویّه رخ می دهد. در آن زمان رساله ای موسوم به «مزیه اللسان الفارسی علی سائر الالسنه ما خلا العربیّه» نوشته می شود. در آن رساله کوشش شده تا زبان فارسی در فصاحت و بلاغت برابر و هماورد زبان عربی معرّفی شود. اگرچه در متن رساله بر خلاف عنوان آن کوشش می شود، زبان فارسی به عنوان هماوردی در برابر زبان عربی معرّفی شود، لیکن یک غرض عمدۀ کتاب با توجّه به زمان تدوین آن و سلطۀ تمام عیار سیاسی ـ نظامی ترکان صفوی و عثمانی بر تمام غرب آسیا، تحدّی با قوم ترک و زبان ترکی به عنوان یک زبان عمده، مهم و پرمتکلّم بوده است. این رساله دربردارندۀ ترکیبی از شعارهای تاریخی شعوبیه و عرب گرایان است و اقوال و روایات و اشعار آن از معجم البلدان یاقوت حموی گرفته شده است.
آنچه به این رساله در ارتباط شعوبیّه با ترکان اهمیّت افزون تری می بخشد، این است که نام یک نویسندۀ ترک از سرزمین عثمانی به عنوان مؤلّف آن به میان می آید و تألیف کتاب به «شمس الدّین احمد بن سلیمان بن کمال» معروف به «کمال پاشا» متوفی به سال 940 هـ . ق . نسبت داده می شود. این در حالی است که محتوای کتاب باور نوشته شدن آن از سوی یک نویسندۀ ترک را دشوار می سازد. حتّی خود پژوهشگران معاصر شعوبی گری، انتساب آن به نویسندۀ ترک را بعید می دانند و معتقدند رسالۀ مذکور از سوی یک شعوبی مسلمان آن عصر در ایران نوشته شده است. (رک. شعوبیّه ناسیونالیسم ایرانی، محمودرضا افتخارزاده، ص 361)
نکات و ملاحظاتی در بارۀ شعوبیّۀ ایرانی
شعوبیّه و اعراب
اگر چه شعوبیان پهلوی زبان در مجموع نگاه احترام آمیزی نسبت به هیچ قوم و زبانی ندارند، لیکن به دلیل درنوردیده شدن سرزمین، حکومت، دین و دیگر دارایی مادّی و معنوی آنها از سوی اعراب، بالطّبع حملات بیشتری را متوجّه قوم عرب می سازند. حملات شعوبیّه موضوعات و زمینه های وسیعی دارند.
این حملات گاه علیه سرزمین آنها و ویژگی های طبیعی آن انجام می گیرد، گاه پوشش و لباس آنها را شامل می گردد، زمانی مسکن ایشان موضوع بدگویی قرار می گیرد، وقتی خوراک اعراب موضوع حمله قرار می گیرد و عرب به بدغذایی و خوردن شیر شتر و سوسمار متّهم می شود. دخترکشی برخی از طوایف عرب هم از این بدگویی دور نمی ماند و کار از این هم فراتر رفته به حوزۀ تفاخر شعوبیان ایرانی به حیوانات اهلی و وحشی مورد علاقۀ خود و اظهار حسن و تفوّق آنها بر حیوانات مورد علاقۀ اعراب هم گسترش پیدا می کند.
شعوبیان ایرانی اعراب را به نداشتن سکّه، فقدان صنعت و هنر، سادگی اسلحه، ناآشنایی با تعبیه و تدابیر جنگی مناسب هم متّهم می کنند و از نبود نظام دیوانی و مالیاتی در میان آنها سخن به میان می آورند. تکیۀ اعراب بر عصا در هنگام خطابه هم بهانۀ دیگری برای عیب جویی قرار می گیرد و اعراب را وادار می کند در دفاع از عصا و حیوانات مورد علاقۀ خود دست به قلم ببرند.
شعوبیّۀ فارسی به نوشتن آثار تخریبی علیه اعراب روی خوش نشان می دهند، حملات شعری و نثری به اعراب و درج مفاخرات قومی نسبت به عرب به کرّات در شعر شاعران شعوبی مشاهده می گردد. کتاب «مثالب العرب» علان شعوبی نمونۀ مشهوری از این رویکرد است.
مشهور است که کتاب به طاهر بن حسین تقدیم شد و او در قبال این کتاب سی هزار سکه به علان شعوبی پاداش داد. ظاهراً تأثیر این کتاب و اثر تخریبی آن برای اعراب بسیار هول انگیز و درناک بوده و تا مدّت ها موجب کدورت ایشان گشته بود.
در مجموع نوع مواجهۀ شعوبیان ایرانی با اعراب از منطق مطلق انگاری استفاده می کند و معتقد است عرب همه چیز خود از ادبیّات و داستان و موسیقی و نام آلات موسیقی و انواغ اطعمه و اشربه و البسه و اسلحه را از ایرانیان اقتباس کرده است. حتّی شعوبیان معتقدند تا قبل از ارتباط اعراب با ایران در جامعۀ عربی خبری از دفتر و دیوان و نظامات دیوانی و تشریفات و آداب درباری نبوده و همۀ اینها را ایرانی ها به اعراب آموخته اند.
ادامه دارد...
تاریخ
2024.09.16 / 18:40
|
نویسنده
Axar.az
|