بالا

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبیه و ادبیّات

صفحه نخست نویسنده
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

استاد علی بابازاده ایگدیر، از نویسندگان و فعالان دردآشنای آذربایجان جنوبی هست که، در راستای شناساندن چهره‌ی مرموز تفکر موسوم به پان ایرانیسم و شوونیسم فارسی به قشر جوان و جامعه تورکان ایران زحمات زیادی کشیده است.

بخش فارسی سایت Axar.az به پاس خدمات این استاد گرانمایه، سلسله مقالات اینترنتی ایشان را درج و تقدیم می‌کند.

قسمت قبلی

شعوبیه و ادبیّات

قسمت چهاردهم:

برخی پژوهشگران حوزۀ شعوبیگری می گویند: ایرانیان شراب و شاهد و شهوت مدرن و لهو و لعب پر زرق و برق را به اعراب یاد دادند:
« هنر نوازندگی و خوانندگی و رقّاصی و دلبری که در دختران و غلامان ایرانی تجلّی کرده بود، بزم شاهانه ای از شراب و شاهد ایرانی برای خلیفه و اشراف عرب تدارک دید و بدین سان بود که فرهنگ ایرانی پیش درآمدی بر حضور و نفوذ اشرافیّت ایرانی در دستگاه خلافت عربی شد و سرانجام همان گونه که حرمسراها مملو از کنیزکان و غلامان عجم و بیشتر ایرانی شد، نظام اداری ، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی خلافت عربی در دست اشرافیّت ایرانی قرار گرفت.» (شعوبیّه تاسیونالیسم ایرانی، افتخارزاده، ص ۱۵۷)
حسینعلی ممتحن هم معتقد است، ادب فارسی از طرق زیر در ادب عربی تأثیرگذار بوده است:
الف ـ ایرانیان با اسلام آوردن و یاد گرفتن زبان عربی به سرودن شعر عربی پرداختند و به دلیل برخورداری از مایۀ ادب فارسی، آن را در قالب عربی ریختند. از نظر ممتحن در این اشعار قالب عربی و معنی ایرانی بود.
ب ـ اعراب با تصرّف ایران و مواجه شدن با عظمت تمدّن و فنون ظریفه و قواعد و نظامات اجتماعی ایران به اقتباس از این عالم متمدّن پرداختندد. بخشی از از این اقتباس شامل لغاتی بود، که از فازسی گرفته شد و در مکالمه و شعر به کار رفت.
ج ـ راه سوم تأثیر ادب ایران در عرب از نظر ممتحن؛ فنّ انشا و ترسّل و به عبارت ساده تر کتابت و نامه نگاری بود. از نظر او برخی ادیبان موج آفرین در فن انشا و ترسل مانند «عبدالحمید کاتب» اصالت ایرانی داشتند و همین امر برای مدیون ساختن رونق ترسّل عربی به نبوغ و میراث فارسی کفایت می کند. (رک. نهضت شعوبیه جنبش ملّی ایرانیان در برابر خلافت اموی و عباسی، حسینعلی ممتحن، تهران، شرکت سهامی انتشارات جیبی، ۱۳۷۰، صص ۳۳۸ ـ ۳۳۵)
از نظر ممتحن و شرکا ادب پارسی ادب عربی را به رنگ خود درآورد و صورت نوینی به آن بخشید. این قبیل داوری ها و صدور احکام قطعی ریشه در یک پیش داوری و مطلق انگاری دارد. آنها در تصوّرات خود فرض را بر این می گذارند که جامعۀ ایرانی قبل از اسلام یک جامعۀ متکامل و پیشرفته و دارای مزیت های بسیار در تمام زمینه های زندگی اجتماعی بوده است و لابد این مزایا با تصرّف ایران از سوی اعراب به عنوان میراث به ایشان رسیده و همۀ جنبه های زندگی آنها من جمله ادبیّات را منت دار و مدیون زبان ایرانی یا پارسی قرار داده است. این گروه اسناد قابل داری برای این قبیل مدّعیات عرضه نمی کنند و صرف میل و لب تر کردن خود را برای قطعی بودن ریزه خواری اقوام دیگر من جمله اعراب؛ از خوان نعمت زبان و فرهنگ فارسی، کافی می دانند.

شعوبیه و زبان فارسی
در باب زبان شعوبیان ایرانی یک ابهام بزرگ وجود دارد. بر خلاف آنچه در کتب آمده، زبان دربار ساسانی نسبتی با فارسی دری نداشت و این فارسی در نواحی شمال شرقی فلات ایران تکلّم می شد و راهی به عراق عرب یا عجم نیافته بود. بخش عمدۀ اسرایی که اینک با عنوان موالی شناخته می شدند، از عراقین و آذربایجان بودند. اگر در این میان از زبان آذربایجان و مضافات آن صرف نظر کنیم، زبان بقیّۀ سرزمین ها پهلوی و شعبات آن بوده است. از همین رو به کار بردن فارسی در این مبحث از سر مسامحه و عادت است و یقیناً زبان موالی موجود در نواحی عربی فارسی دری نبوده است.
این موضوع وقتی به درجۀ قبول نزدیک تر می شود که می بینیم در همیشۀ ایّام وقتی در باب پیوستگی های ادبی و فرهنگی دورۀ ساسانی با عصر اسلامی و ترجمۀ کتب به زبان عربی صحبت می شود، از زبان پهلوی سخن به میان می آید. صدای نخستین شاعران فارسی گوی از خراسان و سیستان و آن هم از اواخر قرن دوم و اوایل سوم به گوش می رسد. همۀ شاعرانی که از آنها به عنوان نخستین شاعران فارسی سرا یاد می شود؛ از شرق ایران هستند؛ از فیروز مشرقی و ابوسلیگ گرگانی و محمود ورّاق هروی و حنظلۀ بادغیسی، تا ابوالعبّاس مروزی و محمّد بن مخلّد و محمّد بن وصیف همگی در شرق فلات ایران ظهور می کنند.
نخستین شاعر فارسی گو در آذربایجان در قرن پنجم خودنمایی می کند که ادای شاعران خراسان را درمی آورد. نخستین شاعران فارسی گوی عراق عجم هم اگر از باباطاهر که لری سروده و اشعارش را با دستکاری به فارسی تبدیل کرده اند، بگذریم؛ نخستین شاعر فارسی گو در قرن ششم اظهار وجود می کنند و قس علیهذا.
با این توضیح طبیعی است که هر وقت در قرن نخست هجری از زبان عجمان ایرانی سخن می رود؛ مقصود پهلوی و شعبه های آن است و مطرح شدن فارسی دری از زمان صفاریان و سامانیان آغاز می شود و بعدها به عنوان زبان ادب و تصوّف و کتابت به صفحات غربی ایران هم تسرّی پیدا می کند.
پرداختن شعوبیان به مسئلۀ زبان چند مبحث متمایز از هم دارد. یک مبحث تأکید شعوبیان بر کمال، فصاحت و قدرت زبان خود و سخنوری مردم پارس و برتری دادن زبان خود بر دیگر زبان ها می باشد. نکتۀ دیگر تلاش این گروه برای تقدّس بخشیدن به زبان خود است و در این راه تا آنجا پیش می روند که احادیثی به نفع فارسی جعل کرده و آن را زبان مردم بهشت معرّفی می کنند. شعوبیان نسل های بعدی علاوه بر ستایش از فارسی، پای این زبان را به مباحث فقهی هم می کشانند و جواز ادای نماز به زبان فارسی را هم از برخی فقها می گیرند. جنبۀ دیگر حکایت ترجمۀ قرآن کریم و تفسیر آن به فارسی در زمان منصور بن نوح سامانی است، که آن هم تلاشی در همین چهارچوب بوده است.
شعوبیه و زبان فارسی (قسمت دوم)
تلاش شعوبیان ایرانی برای اصالت بخشیدن به زبان خود، هم در سابقۀ و قدرت ملّی گرایی نخبگان این قوم ریشه داشت و هم عکس العملی در برابر رفتار اعراب در اصالت بخشیدن به عربی تلقّی می شد:
« شعوبیه در مقابله با پان عربیسم بر اصالت بخشیدن به زبان فارسی کوشید و آن را در کنار زبان عربی و در برخی موارد برتر از آن قرار داد و این کوششی بود برای به رسمیّت شناخته شدن زبان فارسی در جامعۀ عربی. این جدال و تنازع نژادی ـ زبانی عیناً توسّط فقهای طرفین و یا متمایل و یا متأثّر از طرفین در فقه انعکاس یافت و جاودانه شد ... اقدامات شعوبیّه سرانجام توانست اعتبار زبان فارسی را در فقه تثبیت و جواز ترجمۀ نماز و نکاح و ... را به فارسی بگیرد و در فقه ثبت کند.» (شعوبیّه ناسیونالیسم ایرانی، ص ۲۲۲)
بی شک این قبیل رویکردها تأثیرات مثبتی در گسترش فارسی ایفا کرده است. به مدد تلاش شعوبیان و ایجاد بسترهای لازم از نوع آنچه این نویسنده اشاره می کند؛ فارسی از سرزمین و خاستگاه محدود خود در شمال افغانستان و بخش های محدودی از جنوب آسیای میانه و متّصل به افغانستان امروزی؛ به حرکت درآمد و نه فقط سراسر فلات ایران و بخش هایی از شبه قارۀ هند و حتّی عثمانی را به عنوان زبان ادب و تصوّف و شعر در نوردید، بلکه در بخش هایی از ایران امروزی به زبان تکلّم هم تبدیل گردید.
شعوبیان قدیم برای تقویت موقعیّت زبان خود به جواز ترجمۀ قرآن و تفسیر به فارسی هم بسنده نکرده و جواز اقامۀ نماز به فارسی را هم به میدان فقه و اعتقاد مردم وارد کردند:
« من در فصل شعوبیّه به تلاشهای فراوان جبهۀ فرهنگی شعوبیان مسلمان و غیرمسلمان در برابر پان عربیسم اموی ـ عباسی (که اصالت مطلق به زبان عربی می داد و هیچ عبادت و عملی را بدون عربیّت قبول نداشت) مبنی بر اعتبار شرعی زبان فارسی در عبادات و معاملات اشاره کردم و نشان دادم که فقهای شعوبی و یا متمایل به شعوبیّه موفق شدند تا فتوای جواز قرائت نماز به زبان فارسی را صادر نمایند و در این زمینه رساله ها و کتاب هایی نوشتند از جمله در سدۀ سوم هجری ابوعبدالله بصری متکلّم و فقیه معروف، کتاب «جواز الصلوه بالفارسیّه» را نوشت. در نیمۀ دوم سدۀ دوم هجری فقهاء عراق که از موالی بودند، مخصوصاً ابوحنیفه و شاگردان برجستۀ وی محمّدحسن شیبانی و قاضی ابویوسف به جواز قرائت نماز و قرآن به زبان فارسی فتوا داده بودند.» (همان، صص ۳۶۱ ـ ۳۶۰)
باید بپذیریم شعوبیان قدیم و جدید برای در میدان نگاه داشتن زبان خود، در حوزۀ قلم و نظر بیش از ما ترکان کوشیده اند. آن از فقهای شعوبی قدیم که برای تقدّس بخشیدن به زبان خود علاوه بر کوشش های عقلی و کلامی؛ فقه و حدیث را هم دستکاری کردند و این از شعوبیان معاصر، که اجازه نداند آثار قلمی شعوبیان و اندیشۀ آنها در گذشته بماند، بلکه با تألیف کتب در حوزۀ شعوبیه، در صدد به روز گردانی و جاری نگاه داشتن اندیشۀ شعوبی در زمان معاصر هم برآمدند. اکنون هزاران نسخۀ خطی به زبان ترکی در پستوهای کتابخانه ها و موزه ها خاک می خورند و مردم ما در قلمرو امروزی ایران از نام و محتوای این کتب خبری ندارند.
راز و رمز بی مبالاتی مردم ما در باب زبان ترکی و روی خوش نشان دادن بسیاری از ایشان به فارسی در گذشته و حال را باید در همین امر؛ یعنی، کوشش متداوم برگزیدگان آن قوم و تقاعد برگزیدگان این قوم جستجو کرد.

ادامه دارد...

تاریخ
2024.09.19 / 18:13
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
نویسنده
سایر اخبار

پزشکیان و انشعابی اعلان نشده در حرکت ملی(۲/۲)

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبیه و ادبیّات

خشم شوونیسم فارسی از سروده های ترکی شهریار

پزشکیان و انشعابی اعلان نشده در حرکت ملی(۱/۲)

سياست خارجی ایران در باتلاق توهمات دینی و ناسيوناليستی (۵)

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن - شعوبیه و اعراب

ناگهان متوجه شدیم که غزه آنچنان هم مظلوم نیست!

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبی گری قرن چهاردهم

پان‌ایرانیسم یا پان‌فارسیسم؟ کدام‌یک صحیح است؟

سياست خارجی ایران در باتلاق توهمات دینی و ناسيوناليستی (۴)

اخبار روز