بالا

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبیه و تفاخر

صفحه نخست نویسنده
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

استاد علی بابازاده ایگدیر، از نویسندگان و فعالان دردآشنای آذربایجان جنوبی هست که، در راستای شناساندن چهره‌ی مرموز تفکر موسوم به پان ایرانیسم و شوونیسم فارسی به قشر جوان و جامعه تورکان ایران زحمات زیادی کشیده است.

بخش فارسی سایت Axar.az به پاس خدمات این استاد گرانمایه، سلسله مقالات اینترنتی ایشان را درج و تقدیم می‌کند.

قسمت قبلی

شعوبیه و ادبیّات

قسمت پانزدهم:

شعوبیه و تفاخر به همه جلوه های زندگی و تمدّن ایران

تفاخر به همه چیز ایران از تمدّن و فرهنگ و زبان و سرزمین و شهرها و غذاها و پوشاک و موسیقی و زیبایی و تناسب اندام ایرانی و خلاصۀ همۀ جنبه های مادّی و معنوی زندگی شخصی و اجتماعی ایران و ایرانی در نوشته ها و سروده های شعوبیان قدیم و جدید جایگاه ثابتی دارد.

به طور معمول شعوبیان ایرانی حدّ یقفی برای ستایش از قوم خود نمی شناسند. گویی آنها این مدحیّات نامحدود از همه چیز خود و بی توجّهی محض به اعتراض و انتقاد از این رفتار، یا بی توجّهی به معقول و نامعقول بودن این رویّه را به عنوان یک اصل برای خود پذیرفته بودند. حتّی مغایرت ادّعاها با علم، دین، تجربه، واقعیّات میدانی و مشهورات هم موجبی برای کوتاه آمدن در این زمینه نمی شد و نحلۀ مورد اشاره تقریباً در سراسر دورۀ اسلامی به این عادت خود وفادار ماندند.

در مکتب شعوبی نه فقط باید به زبان و فرهنگ و تمدّن خودی تفاخر کرد، بلکه باید به مفاخر باستانی در هاله ای از تقدّس و شکوه هم بالید، آداب و سنن ایرانی را به عرش اعلی رساند، خلفای راشدین را محتاج کاربلدی ایرانی ها ساخت، امویان را مدیون نظام مکاتباتی و نامه نگاری ایرانی کرد، عباسیان را دربست مرهون و اسیر تمام عیار نطام اداری پارسی یا پهلوی ساخت، لباس ایرانی را بر تن اقوام پیرامونی کرد، غذای لابد مائده گونۀ ایرانی را بر حلق اقوام همسایه چپاند، دیگران را بی نصیب از هنر و مدیون هنر ایرانی دانست، عرب و ترک و دیگران را از موسیقی ایرانی متمتّع ساخت و به سلاح و فن محاربۀ ایرانی نازید، بلکه اگر لازم شد، جعل و دروغ هم به کار بست و احادیث از قول پیامبر و امامان در تحریف دین یا ستایش از ایرانی ساخت، لفظ عجم را منحصراً به پارس یا پهلوی یه به گفتۀ خودشان ایرانی تأویل کرد. در فقه دست برد، تاریخ را منحرف کرد و ... حتّی از این هم می توان فراتر رفت و با نوشتن رساله در فضیلت ازدواج با زن مجوسیّه و شرح زیبایی های افزونتر زن مجوسیّه نسبت به زن عربی، عیّاشان و شورچشمان را در تمتّع از این نعمت دخیل ساخت.

اینها هم کافی نیستند و باید در باب شخصیّت های ایرانی حاضر در زمان پیامبر و خلفای راشدین، به حدّی فراتر از کافی غلو کرد. از هرمزان سردار ساسانی شکست خورده و اسیر شده و مقیم در مدینه یک قهرمان ساخت. بر پیشینۀ اشرافی و عظمت و قداست و ثروت افسانه ای هرمزان به عنوان نمادی از ابّهت ساسانی و نمایی از اشرافیّت باستانی تأکید کرد. از فیروز ابولؤلؤ کشندۀ عُمر یک هنرمند همه فن حریف ساخت. از جناب سلمان تصویری بیش از آنچه بود، ارائه کرد و کلّی کار نکرده به این صحابی بزرگوار پیامبر نسبت داد تا بتوان از آن استفادۀ نژادی در حدّ اکمل برد. حتّی می توان شخصیّت ساخت و افسانه ای به نام «شهربانو» تراشید و در باب آن بانوی افسانه ای کلّی کتاب نوشت، شعر و نوحه سرود و امامزاده ساخت.

شعوبیه و تفاخر به همه جلوه های زندگی و تمدّن ایران (قسمت دوم)

پس از تطهیر پیشینۀ سیاسی باستانی ایران و قداست بخشیدن به ساسانیان، نوبت تقدّس بخشیدن به سرزمین و مظاهر ملّی فرا می رسد، تا با بهانه کردن رفتار برخی اعراب تندرو در قداست اسلامی و عربی بخشیدن به سرزمین های خود، اینان هم دست به کار شوند و سر کیسۀ دروغ و جعل را برای دادن صفات و القاب به سرزمین و شهرهای خود شل کنند:

«شعوبیّه دست بکار شد و برای بسیاری از ایالات و شهرهای ایران احادیثی از زبان پیامبر و امامان و اشخاص مورد قبول عامّه ساخت. این اقدام نتایج ملّی، سیاسی ـ فرهنگی و اقتصادی بسیاری داشت. این اماکن و بلاد مقدّس به قداست احادیث، با دفن سادات علوی در خود، قداست بیشتری یافتند. در این زمینه ایرانیان با یکدیگر به رقابت پرداختند و نوابغ هر شهری می کوشید تا در فضل زادگاهش احادیث و فضائلی جعل کند. بیشتر شهرهای ایران که از تاریخ مدوّنی برخوردارند و پیشینۀ سیاسی ـ فرهنگی باستانی دارند، روایاتی در فضائل خود دارند. این مناطق پایگاه فعالیت شعوبیّه نیز بوده است.

روایات فضائل شهرهای خراسان، طبرستان، ایران مرکزی (قزوین، قم، ری، ساوه و ...) مبیّن ساخت و جناح سازندۀ احادیث می باشند. برای نمونه روایات فضائل قم و قزوین می تواند مورد توجّه قرار گیرد. قم در ایران باستان پایگاه اشرافیّت و روحانیّت زرتشت بوده است. این شهر موقعیّت مذهبی خود را در دورۀ اسلامی نیز حفظ کرد و پایگاه علمی ـ مذهبی ـ روحانی شیعۀ امامیّه شد. روایات فضائل قم از زبان پیامبر و امامان، این شهر را «باب الجنّه»، «دارالمؤمنین»، «وادی السّلام» و ... معرّفی می کنند و اعلام می دارند که در آخرالزمان دارالامان است و پایگاه اصحاب امام زمان. » (شعوبیّه ناسیونالیسم اسلامی، صص ۲۴۸ ـ ۲۴۷)

شهر «قزوین» هم از این تقدّس و بافتن صفات کریمانه نصیبی می یابد تا از قم و ری و طوس و ساده و ... عقب نماند:

« قزوین نیز پیشینۀ باستانی دارد، که پس از اسلام، پایگاه تسنّن بوده است. روایات فضائل قزوین با مایه های شعوبی و جهت گیری های سنّی گری ساخته شد و از امامان شیعه در قداست بخشیدن به قزوین استفاده گردیده است. در ضمن امام علی بن موسی الرّضا (ع) به قزوین سری زده و در یک کاروانسرا اقامت گزیده و فرزند دو ساله اش به نام حسین در قزوین مدفون است! و این رقابت شگفتی با شیعه در طوس می باشد. در روایات فضائل قزوین آمده است که پیامبر (ص) و امام علی (ع) و امام صادق (ع) قزوین را «باب الجنّه» یا «اعلی باب الجنّه»، «باب من ابواب الجنّه»، «افضل من الحرمین» و ... معرّفی کرده اند. » (همان، ص ۲۴۸)

مع الاسف این رفتار نابخردانۀ شعوبیان ایرانی در تاریخ جا نماند و پیروان آنها در دوران معاصر، در روزگار علم و منطق و دو دو تا چهار تا، با وجود داشتن اسم و رسم و دنیادیدگی، در رفتاری که عوامی و جهالت از پیکرۀ آن می بارید، همان مدحیّات و ستایش های از فرق سر تا نوک ناخن پای ایران و ایرانی را استمرار بخشیدند و نام این ناسیونالیسم واپس گرا، نژادگرایانه، ابلهانه و این ندید بدیدی محض را علم گذاشتند.

اخلاق شعوبی

اکثریّت قابل توجّهی از شخصیّت های شعوبی انسان های قابل احترامی نبودند و با مشکلات اخلاقی و اعتقادی فاحشی دست به گریبان بودند. اگر بتوانیم شاعرانی چون ابوالعتاهیه، خُریمی و عبدالسّلام بن رغبان معروف به «دیک الجن» را مستثنی کنیم؛ شاعران و نویسندگان دیگری از این نحلۀ فکری از قبیل بشار بن برد، ابونواس، اسماعیل بن یسار نسائی، عبدالله بن مقفّع، ابوعبیده معمّر بن مثنی، علان شعوبی و ... به لحاظ اخلاقی، اعتقادی و شخصیّتی نمونه های خوبی از گمراهی و سقوط بودند. بخصوص بشار بن برد در این میان اعجوبه ای بوده و رذایل اخلاقی و اعتقادی او سیاهۀ بلندبالایی را تشکیل می داده است.

از این گذشته اکثر شعوبیان هیچ تعهّد و مسئولیّتی نسبت به مسائل سیاسی ـ عقیدتی جامعۀ اسلامی نداشتند و به همین خاطر با وجدانی آسوده کار خود را در ایجاد انحرافات بزرگ در دین، جعل حدیث، دستکاری مباحث فقهی، تحریف تاریخ و برخی جنگ افروزی های بی حاصل که جز به کشتن دادن مردم عادی آن هم به قاعدۀ کرور کرور پیش می بردند.

محمودرضا افتخارزاده در اشاره به این ویژگی شعوبیان می نویسد:

«نهضت شعوبیّه هیچگونه تعهّدی نسبت به مسائل حادّ سیاسی ـ عقیدتی جامعۀ معاصر خود نداشت. نزدیکی برخی از ادبا، نویسندگان و شعرای بنام شعوبیّه عموماً و جناح ناسیونالیست آن خصوصاً به خلفای اموی ـ عبّاسی می تواند تلاش برای بقا و حضور در عرصۀ اجتماع و کسب مقام و مال تلقّی شود. » (شعوبیّه ناسیونالیسم ایرانی، ص ۱۵۵)

واقعیّت رفتار شعوبیان غیر از انچه در این فراز آمده، چیز دیگری نبود، برای ایشان اصل و اساس ضدیّت با عرب و عربیّت، حسّ برتری و تفاخر به اقوام دیگر، افتخار به مفاخر باستانی ایران و میل به اعادۀ آن دوران و حفظ موقعیّت اجتماعی و اشرافی خود بود. بر همین مبنا برای این گروه پیوسته هدف وسیله را توجیه می کرده است و دقیقاً همین دیدگاه بود که زمینه ساز جعل و دروغ پردازی از سوی این گروه در حوزه های دین و تاریخ و فرهنگ و وارونه جلوه دادن حقایق شد.

اخلاق شعوبی (قسمت دوم)

شرحی که محمودرضا افتخارزاده در بارۀ اخلاق و اعتقاد اسماعیل بن یسار نسائی یکی از شاعران شعوبی می آورد، هم نشان دهندۀ مسئولیّت ناشناسی شعوبیان در بارۀ مسائل میتلابه زمان خود می باشد:

« تنها قطعۀ حماسی مشهوری که از او بر جای مانده، مبیّن عقاید شاعر است. هیچگونه تعهّدی نسبت به عقاید و مذاهب و مسائل جامعۀ معاصر خود ندارد ... یک محقّق معاصر عرب، اسماعیل بن یسار را شاعر شعوبی منافقی می داند که به هیچ دین و مذهبی اعتقاد نداشت و اعراب را از بالا تا پایین به دیدۀ کین و نفرت می نگریست.» (شعوبیّه ناسیونالیسم ایرانی، ص ۱۶۸)

افتخارزاده با اشاره به مختصات اندیشه و معتقدات شعوبیان و تمایل آنها به عوام پروری و ارادۀ استوار ایشان بر ممانعت از صعود مردم عادی به مناصب ویژۀ اشرافیّت ایرانیت می نویسد:

« در این سرشت و سرنوشت، آنچه واجد ارزش و تقدّس است، سنن منجمد فاقد تفکّر و تذکّر است که به لحاظ تاریخی و تکاملی منسوخ گردیده و دیگر کارایی انسانی ـ اجتماعی ندارد و شعوبیّه این مجموعه را فرهنگ ملّی و ملیّت ایرانی می داند، که بنابه همان تقدیر تاریخی گریز از آن محال است. این تقدیر نامقدّر وقتی باور و حسرت می شود که به عقیده و ایمان و امید و آرمان و ارزش های واجد تفکّر خیانت گردد و نفرت حاصل آید و سیه سیرتانی دون مایه و دیو مانند، بر خاکستر ایمان و آرمان مردم، بوزینه وار برقصند و تمام حقایق را مَجاز جلوه دهند. » (همان، ص ۲۹۱)

با این نگاه و لحاظ کردن مجموعۀ معتقدات و عملکردهای شعوبیان می توان نتیجه گرفت مسئلۀ زبان و هویّت ملّی، اجزایی از کلّ دستگاه فکری و رویکردهای شعوبیان را تشکیل می دهد و در کنار آن توجّه به حفظ موقعیّت اجتماعی، منافع مادی، حفظ طبقه بندی اجتماعی و احیای اشرافیّت از دست رفتۀ عصر ساسانی برای بهره مندی مادی در زمرۀ مهم ترین اهداف این گروه به شمار می آیند. توجّه با ماهیّت قیام های سیاسی ـ نظامی رخ داده در فلات ایران در دورۀ اسلامی هم، چنان اعتقادی را تقویت می کند و نشان می دهد نهضت شعوبی گری بیش از آنکه اقدامی در جهت نجات مردم یا کشور ایران از اسارت اعراب باشد، حرکتی در جهت زنده کردن یک نظام ظالمانه و کاستی بوده و به عنوان یک نهضت واپس گرا و ارتجاعی عمل می کرده است.

ادامه دارد...

تاریخ
2024.09.20 / 15:23
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
نویسنده
سایر اخبار

چرایی مقبره تراشی کمپانی هند شرقی برای فردوسی!

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبیه و ادبیّات

پزشکیان و انشعابی اعلان نشده در حرکت ملی(۲/۲)

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبیه و ادبیّات

خشم شوونیسم فارسی از سروده های ترکی شهریار

پزشکیان و انشعابی اعلان نشده در حرکت ملی(۱/۲)

سياست خارجی ایران در باتلاق توهمات دینی و ناسيوناليستی (۵)

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن - شعوبیه و اعراب

ناگهان متوجه شدیم که غزه آنچنان هم مظلوم نیست!

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبی گری قرن چهاردهم

اخبار روز