بالا

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- جلال آل احمد/۱۲

صفحه نخست نویسنده
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

استاد علی بابازاده ایگدیر، از نویسندگان و فعالان دردآشنای آذربایجان جنوبی هست که، در راستای شناساندن چهره‌ی مرموز تفکر موسوم به پان ایرانیسم و شوونیسم فارسی به قشر جوان و جامعه تورکان ایران زحمات زیادی کشیده است.

بخش فارسی سایت Axar.az به پاس خدمات این استاد گرانمایه، سلسله مقالات اینترنتی ایشان را درج و تقدیم می‌کند.

قسمت قبلی

آل احمد بعد از انتقاد از سیاست دولت وقت ایران در قبال زبان ترکی و آذربایجان، آرزو میکند حکومت ایران سرانجام به تعریف والاتری از وحدت ملّی دست یابد و بساط سیاست محدودسازی زبان ترکی یا تلاش برای یکسانسازی زبانی و فرهنگی مردم ایران را کنار بگذارد:

«با توجّه به تمام این عواقب، آیا نرسیده است روزی که حکومت ما از سیاست وحدت ملّی مفهوم والاتر و وسیع‌تری را در نظر بیاورد و به صورت برازنده تری برای قرن بیستم در این زمینه ها عمل کند.» (در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۳۱۵)

میگویند روزی فرماندهی به بازدید از یک واحد نظامی رفت و حین بازدید، برای استمزاج از هوش و آمادگی ذهنی سربازان پرسید: آن چیست که پارسال نرسید. امسال نرسید و سال آینده هم نخواهد رسید؟ سرباز زبلی با شنیدن این سؤال موقع را مغتنم شمرده؛ پاسخ داد: قربان آن جیره و مواجب بنده است، که پارسال نرسید؛ امسال نرسید و امید ندارم سال آینده هم برسد! جواب سؤال آل‌احمد به‌گونه‌ای در این حکایت مستتر است.

جلال ابراز امیدواری میکند روزی برسد که حکومت ما از سیاست وحدت ملّی مفهوم والاتر و وسیع­تری را در نظر بیاورد و به صورت برازنده تری برای قرن بیستم در این زمینه‌ها عمل کند. چنین روزی در دهۀ چهل شمسی نرسید؛ در دهۀ پنجاه نرسید؛ در دهه‌های بعدی با وجود رخ دادن یک دگرگونی بزرگ سیاسی و اجتماعی، نرسید. وارد قرن بیست و یکم شدیم و نرسید. حتّی بعدها با آشکار شدن نتایج وخیم این سیاست خطرناک برای وحدت و تمامیّت ارضی کشور، همچنان در بر همان پاشنه چرخید و سیاستمداران و روشنفکران این کشور ترجیح دادند همچنان بر طبلهای ساخته شده در صد سال قبل بکوبند و همان راه بنیاد شده بر ظلم را استمرار بخشند.

در نظر آل احمد جذبۀ ایدئولوژیک فرامرزی برای آذربایجان ایران از بین رفته و اکنون تنها جذبۀ زبانی باقی مانده است و می توان با دست برداشتن از سیاست محو زبان ترکی و میدان دادن به این زبان جذبۀ زبانی فرامرزی را نیز تحت کنترل درآورد و به طریقی معقولانه به قوام آمدن وحدت ملّی یاری رساند:
« خطر سیاسی و ایدئولوژیک جذبۀ فراسوی مرزی از بین رفته و تنها جذبۀ زبانی اش باقی مانده. به راحتی می توان مثلاً دانشگاه تبریز را به صورت مرکز آموزش علوم و فرهنگ به زبان ترکی درآورد، چرا که در آن سوی مرز اگرچه ترکی رسمی است، امّا به خطّ روسی می نویسندش و در آن سوی دیگر مرز نیز که ترکیّه است، ترکی را به لاتین می نویسند.» (در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۳۱۶ )

کمابیش حق با آل احمد بود و با وجود ادامۀ حیات حزب توده در داخل و خارج کشور، ادامۀ کار فرقۀ دمکرات در جمهوری آذربایجان و تشکیل برخی گروه‌های سیاسی چپگرا در ایران، شرایط میدانی آذربایجان نشانه‌های چندانی از تمایلات سیاسی و ایدئولوژیک نسبت به آن سوی ارس آشکار نمی ساخت، لیکن نام آذربایجان در آن سوی ارس، رشته‌های علاقه و اشتراکات زبانی و فرهنگی و دینی که همچنان وجود داشتند و فعالیت های ادبی، رادیویی و تلویزیونی همچنان این تنور همجوشی را گرم نگه می داشت و آذربایجانی زبان دوخته و آماج گستاخی‌ها، اهانت‌ها و بی مهری‌ها قرار گرفته راهی جز یافتن سنگ صبوری در آن سوی ارس پیش روی خود نمی دید.

آل احمد به جزئیّات امر هم وارد میشود و از رفتار حکومت وقت در مانع‌تراشی برای رفتن شخصیّتهای فرهنگی جمهوری آذربایجان به تبریز انتقاد میکند: "هنوز به رشید بهبوداوف خوانندۀ قفقازی که به عنوان مبادلۀ هنرمند به ایران می‌آید، جواز نمیدهند که در تبریز برنامه اجرا کند، یا فوتبالیست­های آذربایجانی روس که میآیند؛ فقط در تهران برنامه اجرا میکنند، یا علی‌اوف مستشرق روس ناله دارد، که چرا نمیگذارند در تبریز هم چند صباحی سر کند." (در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۳۱۶)

در روزگار پهلوی دوم مبادلۀ هیئتهای، هنری، علمی ـ فرهنگی و ورزشی میان ایران و جمهوری آذربایجان البتّه در چهار چوب اتّحادجماهیرشوروی مرسوم بود، لیکن چنانکه آل‌احمد اشاره میکند، هیئتهای آذربایجانی به ایران آمده راهی به آذربایجان ایران نداشتند و برنامه‌های خود را در شهرهایی غیر از آذربایجان اجرا میکردند.

در سال ۱۳۴۲ رشید بهبوداف خوانندۀ نامدار آذربایجانی و گروه همراه او به تهران می‌آیند و برنامه‌های خود را در این شهر اجرا میکنند، امّا اصرار آنها برای رفتن به تبریز و اجرای برنامه در این شهر با مخالفت قاطع حکومت وقت ایران مواجه میگردد و رشید که از جمهوریهای شوروی گرفته تا هند و آمریکا و اروپا و حتّی آمریکای جنوبی را دیده و در آنها برنامه اجرا کرده‌بود؛ از سفر به تبریزی که برایش خاصترین و محبوبترین شهر و مقصد دنیا برای رفتن و خواندن بود، محروم ماند.

حکومت پهلوی با اوضاعی که پدید آورده‌بود، میدانست، راه دادن به هیئتهای آذربایجانی برای رفتن به تبریز حاصلی جز برانگیختن شوری که خود به لطایف‌الحیل سعی در خواباندن آن داشت؛ به‌بار نمی‌آورد. از این رو راه آذربایجان را به روی هیئتهای آذربایجانی آمده از شوروی بست و در این راه هیچ محضوری را مانع کار خود ندید.

ظاهراً در سفر هیئتهای ایرانی به جمهوری آذربایجان محدودیتی از جهت حضور اعضای آذربایجانی این هیئتها در باکو وجود نداشته‌است و از رهگذر این اتّفاق مردم باکو در جریان سفر تیم ملّی والیبال ایران به باکو برای انجام دیدار دوستانه با تیم والیبال جمهوری آذربایجان و دارندۀ مقام سوم آن زمان در بین جمهوریهای شوروی؛ استقبال پرشوری از یدالله کارگرپیشه بازیکن آذربایجانی تیم ملّی به عمل میآورند.

ادامه دارد...

تاریخ
2024.10.09 / 17:56
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
سایر اخبار

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عبدالعلی کارنگ /۳

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عبدالعلی کارنگ /۲

چرا «تورکی» می نویسد؟/رحیم عباسی

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما-عبدالعلی کارنگ /۱

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- جلال آل احمد/ ۱۶ و پایانی

‍ خوشامدگویی ترکی و تجزیه طلبی

تورکی هنر است/ ۳

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- جلال آل احمد/ ۱۵

وفاق ملی یا "دَلِه دُزدی سیاسی"؟ مسئله این است!

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- جلال آل احمد/ ۱۴

اخبار روز
Template fa/footer not found. FILE: /home/axaraz/www/classes/tpl.class.php, CLASS: tpl, LINE: 61