بالا

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عنایت‌الله رضا /۴

صفحه نخست نویسنده
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

عنایت‌الله رضا در یک نگاه

قسمت قبلی

عنایت الله رضا در جوانی، در دوران پر شر و شور بعد از شهریور ۱۳۲۰ به کارهای سیاسی روی آورد. عضویّت در حزب توده و درآمدن در جرگۀ یاران احمد کسروی بخشی از فعالیت‌های او در این دوران بود. همین امر موجب شد هنگام دستگیری رضا به خاطر فعالیت در حزب توده، کسروی به وساطت برخیزد و در ملاقات با وزیر جنگ وقت، از دستگیری یکی از یاران خود اظهار نارضایتی کند. این وساطت حاصلی به همراه نداشت و رضای خلبان به کرمان تبعید گشته و در یک تنزّل موقعیّت آشکار به ریاست بیمارستان دواب (دامپزشکی لشکر کرمان) منصوب شود. با این وجود او فعالیت‌های سیاسی خود را در کرمان ادامه داد و به نشست و برخاست با نیروهای چپ حاضر در کرمان پرداخت. بعدها از طرف حزب توده مأمور تشکیل کمیتۀ ایالتی حزب در کرمان گردید.

رضا در اوایل سال ۱۳۲۵ که سیّدجعفر پیشه‌وری و هیئت همراه او برای مذاکره با دولت مرکزی به تهران آمده بود، به تهران بازگشت. در این هنگام، وی به دستور حزب توده به همراه ۱۸ افسر دیگر، برای همکاری با نیروهای فرقۀ دمکرات آذربایجان راهی تبریز می شود. این سفر در ۱۳۲۵/۲/۹ اتّفاق می افتد. رضا چند روزی در تبریز مانده، سپس به مراغه اعزام می گردد و یک ماه در مراغه می ماند. بعد به تبریز احضار گشته و تا پایان کار فرقه در نیروی هوایی کوچک فرقه خدمت می‌کند.

اقامت کوتاه مدّت رضا در مراغه چند نکتۀ شنیدنی به دنبال دارد. یک نکته به مسئلۀ زبان برمی گردد:

«باید در جلسه‌های فرقۀ دموکرات شرکت می کردم، امّا در آنجا صحبت کردن به فارسی ممنوع بود. من و افسران دیگر، ترکی نمی دانستیم و مسخره می شدیم. می گفتند: یک کلمه ترکی هم نمی دانند، ادّعای آزادیخواهی هم می کنند. بعد می زدند زیر خنده. با ما مثل بیگانه رفتار می کردند.» (ناگفته‌ها خاطرات دکترعنایت‌الله رضا، ص ۳۷)

باور ادّعای رضا در ترکی ندانی به راحتی میسّر نیست. ترکی در آن دوران موقعیّتی بهتر از امروز در ایران داشت و خیلی از ایرانیان؛ بخصوص نظامیان در سایۀ همقطاری با خیل عظیم ترکان در نیروهای مسلّح ترکی را می آموختند. رضاخان میرپنج، که بنیانگذاری ترکی‌ستیزی به دوران سلطنت او منسوب است، ترکی‌گوی قهّاری بود و تعداد بسیاری از فرماندهان ارشد نیروهای مسلّح، حتّی معتمدترین آنها نزد رضاخان ترک بودند. افزون بر این او در گیلانی که ترک و گیلک و تالش زندگی در هم تنیده‌ای داشتند، به دنیا آمده و زندگی کرده بود. در خدمت نظام هم بیشتر دوستان و همقطاران او ترک و آذربایجانی بودند و خود او بارها این امر را خاطرنشان ساخته بود.
ادّعای ترکی ندانی رضا یک طاقچه بالا گذاشتن بی مزه بود و برخی گفته‌های وی در کتاب «ناگفته‌ها» ناقض این ادّعا بودند. عبارت «یک کلمه ترکی هم نمی دانند، ادّعای آزادیخواهی هم می کنند.» هم خود به خوبی مبیّن پیشتازی و نقش بی‌جایگزین آذربایجان و مردم ترک در همۀ خیزش‌های آزادیخواهانه و حق طلبانه بود. به گونه‌ای که با وجود همۀ تلاش‌ها برای تضعیف موقعیّت آذربایجان، هنوز هم همگان باور دارند، در ایران هیچ حرکتی بدون حضور آذربایجان راه به جایی نخواهدبرد.

عنایت‌الله رضا برای ترسیم چهرۀ مشوّه از فرقۀ دمکرات آذربایجان، مسئلۀ تسلیح فرقه از جانب شوروی را پیش می کشد و برای معقول‌تر جلوه دادن این امر، ادّعا می کند روس‌ها برای رد گم کردن، به جای سلاح‌های ساخت شوروی، سلاح های غنیمیتی آلمانی را در اختیار فرقه قرار داده بودند. او در جواب سؤالی دایر بر استعداد، تعداد نظامیان و تسلیحات موجود در پادگان مراغه، در پاسخی غرض ورزانه ادّعا می کند:
«یک تیپ در آنجا مستقر بود، مسلّح به سلاح‌های آلمانی. این سلاحها را روس‌ها در جنگ دوم از آلمانی‌ها غنیمت گرفته و به تشکیلات فرقۀ دموکرات داده بودند.‌» (ناگفته‌ها- خاطرات دکترعنایت‌الله رضا، ص ۳۷)

قید وجود سلاح آلمانی اهدا شده از سوی شوروی در دست نیروهای نظامی فرقه، تلاشی موذیانه برای برجسته ساختن نقش شوروی و عوامل خارجی برای برپایی فرقۀ دمکرات آذربایجان است. در ایران و آذربایجان آن روز، سلاح‌های بسیاری خارج از چهارچوب نیروهای مسلّح در دست مردم و گروه‌های سیاسی بود و فداییان با همین سلاح‌های محدود مقرهای نظامی را خلع سلاح و تصرّف کرده و طبعاً سلاح‌های دولتی موجود در این مراکز به دست نیروهای فرقه افتاد و نیروهای فرقه تا یک سال با همین جنگ افزارها مسلّح بودند. فرقه در وقایع آذر ۱۳۲۵ سلاح سنگین در اختیار نداشت و تسلیحات آنها از تفنگ برنو، نوعی مسلسل موسوم به زِد بی و اسلحۀ کمری فراتر نمی رفت و مختصر سلاح نیمه سنگین و سنگین موجود در آذربایجان، قبل از درگیری از سوی ارتش شوروی ضبط گردید، تا کار ارتش ایران برای راهپیمایی نظامی در آذربایجان تسهیل گردد.

سرگردان بین تجزیه‌طلبی و خودمختاری‌خواهی فرقه

گفته‌های رضا در بارۀ هدف اساسی فرقۀ دمکرات آذربایجان متفاوت و متناقض است. او گاه با قطعیّت تمام حکم تجزیه‌طلبی فرقه را صادر می کند و گاه آن را منحصر به خودمختاری طلبی می داند. زمانی هم کار فرقه را در چهارچوب هدف کلّی شوروی برای به قدرت رساندن نیروهای چپ در ایران ارزیابی می کند و کار فرقه و دیگر نیروهای سیاسی چپ در استان‌های شمالی ایران را مقدّمه‌ای برای گسترش نفوذ و قبضه کردن قدرت در کلّ ایران از سوی کمونیست‌ها می داند.

رضا در جواب سؤال مصاحبه کنندگان در بارۀ مرز میان نواحی تحت تصرّف فرقۀ دمکرات یک نمونه از این نگاه متناقض خود را در معرض نمایش می گذارد:
«کمی پایین تر از زنجان. رفت و آمد راحت صورت می گرفت. ماجرای عجیبی است. ارزاق و بنشن از تهران و بقیۀ نقاط می آمد و در عین حال فرقه، آذربایجان را جزو ایران نمی دانست.‌» (ناگفته‌ها- خاطرات دکتر عنایت‌الله رضا، ص ۳۸)
این نویسنده در سرتاسر کتاب «ناگفته‌ها» و در پاره‌ای دیگر از نوشته های خود، در باب آذربایجان در دورۀ فرقۀ دمکرات همواره بین جدایی‌طلبی و خودمختاری طلبی از سوی فرقه سرگردان است. این نظر متناقض دو منشأ دارد. منشأ نخست گولی و بی فکری معمول در اندیشۀ او و همفکران اوست، که قادر نیستند حتّی در یک فصل از یک کتاب نیز از اظهارنظرهای پراکنده و متناقض برکنار بمانند. منشأ دوم نداشتن حسن نیّت نسبت به آذربایجان، مردم ترک و عناد در برابر حقوق و مطالبات ایشان است و از آنجا که هیچ دستاویزی برای رد درخواست‌های برحق آنها، یا شکایات ایشان از دولت مرکزی در آستین ندارند، از سر معطلی و ناچاری با کوبیدن بر طبل تجزیه‌طلبی فرقه و بیگانه‌ساز بودن آن، به شلوغ کردن فضا و طرح یک مستمسک موجّه، لیکن غیرواقعی روی می آورند. به عبارت دیگر به دلیل بی جواب بودن، می کوشند با «وطن-وطن» کردن لفافه‌ای برای پوشاندن و به فراموشی سپردن مطالبات قانونی و معقول بسازند و با تکرار آن، مسئله را به امری قطعی، تثبیت شده و بدون چون و چرا بدل سازند.

ادّعای آمدن تدارکات و ارزاق و بنشن آذربایجان از تهران و بقیۀ نقاط کشور هم یک ادّعای مضحک دیگر است. آذربایجان خود صادر کنندۀ ارزاق و غلات به دیگر نقاط ایران بوده، یا لااقل برای تأمین ارزاق خود چشم به زمین‌های مستعد و دارای آب و نیروی انسانی زحمتکش و کاربلد خود داشته و از آمدن ارزاق از سرزمین‌های کویری بی نیاز بوده است.

رضا سران فرقه را فاقد طرح و سازماندهی لازم برای ایجاد تغییر و اصلاحات قابل توجّه در آذربایجان معرّفی کرده و ادّعا می کند از نظر او در روی همان پاشنۀ سابق می چرخیده است. او با اشاره به تقسیم اراضی خالصه و اراضی مالکان فراری بین دهقانان، می کوشد این کار را کم اهمیّت جلوه دهد و در کنار آن به کلفت‌تر شدن گردن فئودال‌های همراهی کننده با فرقه اشاره کند.

در اینجا مصاحبه کنندگان بی توجّه به مشکلاتی از قبیل کوتاه بودن دورۀ حاکمیّت فرقه، تصویب قانون مربوط به اصلاحات ارضی و تقسیم اراضی خالصه در ۱۳۲۴/۱۱/۲۷، تنگناها و محدودیت‌های قانونی و مالی یک حکومت منطقه‌ای تازه تأسیس، احکام قطعی خود علیه فرقه را صادر می کنند. آنگاه دامنۀ بحث را به میدان دیگری کشانده و با طرح سؤال جهت داده شدۀ «پس مخالفت با فئودال و فئودالیسم در کار نبود؟» می کوشند رضا را به سوی جوابی باب میل خود سوق دهند. رضا نیز ایشان را بی‌پاسخ نگذارده؛ می گوید:

«اصل و هدف جدا کردن آذربایجان بود. اسنادی که منتشر شده است، با اینکه تعداد آنها اندک است، نشان میدهد که هدف جدا کردن بود.‌» (ناگفته‌ها-خاطرات دکترعنایت‌الله رضا، ص ۴۲)

تکیه گاه عنایت‌الله رضا برای نشان دادن تجزیه‌طلبی فرقۀ دمکرات در این گفتگوها به مندرجات چند شماره از روزنامه‌های شوروی منحصر است، که آنها را بعد از رفتن از ایران و اقامت در باکو خوانده و دست بر قضا خود نیز گفته که، بر اساس نوشته‌های این نشریات، قصد اصلی نه جدا کردن بخش‌های شمالی ایران، بلکه گسترش نفوذ و در نهایت به قدرت رساندن نیروهای طرفدار شوروی در سراسر ایران بوده است! (رک. همان، ص ۴۸)

ادامه دارد...

تاریخ
2024.10.31 / 17:07
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
سایر اخبار

تورکی هنر است- قسمت ۱۶/ (بخش یک از نان)

تاریخ نا نوشته"-قسمت پنجم

تورکی هنر است-قسمت ۱۵

دعوا بر سر چیست؟

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عنایت‌الله رضا /۳

تورکی هنر است/ قسمت ۱۴

"تاریخ نانوشته"- قسمت چهارم

حمله رسمی اسرائیل و سکوت شعام

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عنایت‌الله رضا /۲

تورکی هنر است/ قسمت ۱۲

اخبار روز
Template fa/footer not found. FILE: /home/axaraz/www/classes/tpl.class.php, CLASS: tpl, LINE: 61