بالا

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عنایت‌الله رضا /۶

صفحه نخست نویسنده
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

سرگردانی بین خودمختاری طلبی یا جدایی طلبی فرقه در آذربایجان

قسمت قبلی

نقل قول عنایت‌الله رضا از صادق پادگان در باکو، هم حاوی نکته‌ای ویژه در این موضوع می باشد:

« او [پادگان] معاون پیشه‌وری شد و پس از مرگ پیشه‌وری، مدّتی صدر فرقۀ دموکرات شد. در جلسه‌ای که در مدرسۀ حزبی آذربایجان در باکو برگزار شد، با صراحت چنین گفت:؛ عین عبارت او: «ما تا امروز نمی گفتیم، ولی از امروز می گوییم، که قصد ما وحدت دو آذربایجان است. زنده باد آذربایجان واحد زیر پرچم اتّحاد شوروی.‌» (ناگفته‌ها خاطرات دکترعنایت‌الله رضا، ص ۵۵)

اگر ادّعای عنایت‌الله رضا را در این بخش حمل بر صحت کنیم، حداقل حسن قابل استنباط از آن برای فرقه این است، که فرقه تا وقتی در ایران بود؛ داعیۀ جدایی طلبی نداشت. رضا بعد از این اضافه می کند، که گفتۀ پادگان در جراید چاپ نشد، ولی مقاصد فرقه از نظر جراید و مطبوعات دور نماند و به صورت های مختلف برملا می‌شد. معلوم نیست نشریّات باکو یا شوروی که علی‌القاعده حامی و مبلّغ سیاست‌های رسمی حزب کمونیست و دولت شوروی بودند، چگونه و برای چه، دست به نیّت‌خوانی و غیب‌گویی زده و از روی حرف‌های اعلام نشده و به بیرون درز نکرده؛ نتایجی علیه فرقه استنتاج کرده اند!.

رضا در جواب سؤالی دال بر سیاست شوروی در آذربایجان نکته‌ای را بیان می دارد که با گفته‌های قبلی او در تعارض کامل قرار دارد. او می گوید:

« شوروی وسیعتر از این به مسأله نگاه می کرد؛ یعنی، سراسر ایران را مورد نظر داشت، نه فقط آذربایجان را. آذربایجان وسیلۀ گسترش سلطه بر سراسر کشور بود. » (همان، صص ۵۹ ـ ۵۸)

نویسنده با وجود اعترافات پر تعداد در باب نگاه کلّی شوروی به ایران و تلاش برای کشاندن کلیّت ایران به زیر سایۀ کمونیسم، در سایۀ نداشتن دقّت و نظم فکری لازم، در مواردی بیشتر از این نوع اشارات و اعترافات، مدّعی تلاش شوروی و جمهوری آذربایجان برای تجزیۀ آذربایجان ایران و مأموریّت ویژۀ فرقۀ دمکرات برای اجرایی کردن این تصمیم می گردد و معلوم نمی کند که بالاخره به کدام یک از این دو گزینه معتقد بوده است.

مسئلۀ نگاه کلّی و نه منطقه‌ای شوروی به ایران در جای دیگری از سخنان عنایت‌الله رضا مورد تأیید قرار می گیرد. او در موقع توضیح دوگانگی رفتارهای شوروی در ایران می گوید:

«گرایش دبیرخانۀ سیاسی حزب کمونیست؛ یعنی، پولیت بورو آن بود، که ایران را در کل ببیند و تصاحب کند. بنابراین اگر یک حزب دست به آشوب میزد و مخاطره به وجود می آورد، برای پولیت بورو و وزارت خارجه نگران کننده و دردسرآفرین بود، چون سیاست کلی اش به خطر می افتاد. اگر در اسناد دقت بفرمایید، معلوم می شود که هدف، ایجاد آشوب در سرتاسر ایران بوده است، نه در یک منطقه، یا با دیدگاهی قومگرایانه. قرار بود در مهمترین نقاط چون خراسان، گیلان، مازندران، آذربایجان آشوب شود. درست پس از آنکه قیام افسران خراسان در گنبد شکست خورد، آن را توسط حزب جمع کردند و سرانجام به آذربایجان بردند.‌» (ناگفته‌ها خاطرات دکترعنایت‌الله رضا، صص ۹۶ ـ ۹۵)

او با مرور اتّفاقات رخ داده در آذربایجان، گیلان، مازندران و خراسان؛ نتیجه می گیرد:

« اینها را کنار هم قرار دهید، خواهیددید، که یک جریان و یک فکر پیوسته پشت اینها بوده است. در همین آذربایجان ببینید، که فرقۀ آن کوچک و ضعیف بود و با چهار تا مهاجر کاری نمی توانست بکند. به همین سبب حزب توده را با آن همه اعضا و نفوذ ملحق کردند به اینها، که بتوانند کار آذربایجان را تمام کنند. من پولیت بورو را در این قضیّه چندان صاحب نقش نمی دانم. این کار مشخّصاً دست بریا و کا. گ. ب. بود.‌»‌ (همان، ص ۹۶)

موضع عنایت‌الله رضا در بارۀ کلّی و عمومی بودن سیاست شوروی در ایران، یا منطقه‌ای بودن و میل به جدا کردن آذربایجان از ایران با نوسان بسیار همراه است و او به مانند سرگردانی بین خودمختاری طلبی یا جدایی طلبی فرقه در آذربایجان؛ در قضیۀ عمومی یا منطقه‌ای بودن سیاست شوروی در ایران هم با بلاتکلیفی دست به گریبان است.

یقیناً اگر او ترک‌ستیزی و آذربایجان‌ستیزی را در محاسبات خود دخیل نمی کرد و با عینک پان‌فارسیستی به قضایا نمی‌نگریست، می توانست داوری صحیح تری در بارۀ وقایع دوران مورد اشاره عرضه کند. رضا قصد خود و دیگر نظامیان توده‌ای از رفتن به آذربایجان و به عضویّت فرقه درآمدن را «آزاد کردن سراسر ایران» اعلام می کند و این کار نیز معنایی جز این ندارد، که داوری جامعۀ سیاسی و روشنفکری ایران در بارۀ فرقه مثبت بوده و آن را یک حرکت نجاتبخش برای کلّ ایران می دانسته‌اند. (رک. همان، ص ۹۷)

رضا در مواقعی حکم قطعی به تجزیه‌طلب بودن فرقه می دهد و گاه نیز سخنی مغایر با آن به زبان می آورد. گاه نیز محض تنوّع به اظهارنظری بینابین روی می آورد. او به هنگام گفتگو در بارۀ ایرج اسکندری و وجود اختلاف و چند دستگی در کمیتۀ مرکزی حزب توده بر سر حمایت از فرقۀ دمکرات آذربایجان و الحاق کمیتۀ ایالتی آذربایجان به فرقه می‌گوید:

« کسانی با سفارت شوروی و نمایندۀ سفارت و نماینده‌های آذربایجانی در سفارت، مانند یعقوب اف و علی اف مرتبط بودند. امّا کسانی که چنین ارتباط هایی نداشتند؛ مسائل را به شکل آرمانی و جدّی درک می کردند و خود را پیرو و تابع نمی دانستند. بنابراین، مسألۀ الحاق کمیتۀ ایالتی حزب تودۀ آذربایجان به فرقۀ دموکرات برای اینان تکان و ضربه ای بود، زیرا به عقیدۀ درست آنها فرقه، فرقۀ طبقۀ کارگر نبود، بلکه فرقه‌ای بود که، مسائل را قومی می کرد و تا اندازه ‌ای جدایی طلب بود. از این رو، تمام کسانی که با عقاید آن سازگار بودند، اعم از کارگر و روستایی، بورژوا و فئودال و غیره می توانستند در آن عضو شوند.‌» (ناگفته‌ها خاطرات دکترعنایت‌الله رضا، ص ۱۰۳)

این نویسنده در بارۀ عبارت «تا اندازه‌ای جدایی‌طلب» بودن فرقۀ دمکرات توضیحی عرضه نمی کند، تا خواننده فرق بین "تا اندازه‌ای جدایی طلب بودن و کاملاً جدایی طلب بودن" را دقیقاً درک کند. معنی این گفته‌ها آن بود، که استالین در قضیۀ ایران نقشی دوگانه داشت؛ یعنی، از طریق بریا و باقراف جریان آذربایجان را حمایت می کرد و از طریق پولیت بورو و حکومت مرکزی شوروی، از سیاست عمومی‌تری پیروی می کرد! لیکن نگریستن به جریان آذربایجان نیز بی ارتباط با یافتن جای پایی برای نیروهای چپ و فراهم آوردن زمینۀ به قدرت رسیدن آنها بر سراسر ایران نبود. چیزی شبیه به اتّفاقی که در اروپای شرقی افتاده بود، با این تفاوت که در آنجا بی‌رقیب بود و در ایران شرکایی داشت، که شوروی را ناچار می کرد قدری پیچیده تر بیندیشد و عمل کند.

رضا در بخش بعدی البتّه بی هیچ استدلال و ارائۀ سندی با صراحت بیشتری بر نقش ویژۀ استالین در قضیۀ آذربایجان تأکید کرده، می گوید:

« باقراف از طریق بریا با استالین مرتبط بود و استالین کارهای او را تأیید می کرد. جالب است که اساسنامه و مرامنامۀ فرقه را استالین تنظیم و تصویب کرده است، نه پولیت بورو. پولیت بورو در قضیۀ آذربایجان نقشی نداشت.‌» (ناگفته‌ها - خاطرات دکترعنایت‌الله رضا، ص ۹۶)

این ادعا معقول به نظر نمی رسد. استالین در منصب رهبر اتّحادجماهیرشوروی، قاعدتاً باید از موضع رسمی این کشور و برنامۀ دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی در رابطه با ایران، پیروی می کرد، نه اینکه در موضع‌گیری‌هایی متناقض و مشکل آفرین بین بردن کلّ ایران به سیطرۀ کمونیسم، یا به قدرت رساندن نیروهای چپ در آذربایجان بلاتکلیف بماند.

ادّعای تنظیم و تصویب اساسنامه و مرامنامۀ فرقۀ دمکرات آذربایجان از سوی شخص استالین را هم می توان در قالب تناقض گویی‌های معمول عنایت‌الله رضا و اظهارات فاقد مدرک او ارزیابی کرد. بعید است استالین تازه از جنگ بزرگ درآمده، که گرفتار نابودی بخش‌های مهم و آباد شوروی بوده و فکر و ذهنش درگیر مسائل اروپای شرقی و بالکان بوده، آن قدر بیکار باشد، که تصمیم بگیرد شخصاً اساسنامه‌ای برای فرقۀ دمکرات آذربایجان بنویسد.

ادامه دارد...

تاریخ
2024.11.05 / 18:21
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
سایر اخبار

تاثیر ناسیونالیسم دولتی- فارسی بر ناسیونالیسم قومی در‌ایران-۲/۸

تأثیر ناسیونالیسم دولتی- فارسی بر ناسیونالیسم قومی در‌ایران ۱/۸

ترکی زبان مشترک ایران، آذربایجان و ترکیه

شاخصه شخصیت اجتماعی در چیست؟

زمستان ایرانشهر در بهار خاورمیانه

ایران در آستانه تحولی عظیم!

تورکی هنر است / قسمت ۳۶- مثلث

۲۱ آذر ۱۳۲۴ شمسی، روز "نجات آذربایجان"! - ویدئو

"نرود میخ آهنین در سنگ"

بشار اسد مسلمان شیعه، روی هیتلر را سفید کرد

اخبار روز
Template fa/footer not found. FILE: /home/axaraz/www/classes/tpl.class.php, CLASS: tpl, LINE: 61