بالا

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عنایت‌الله رضا /۹

صفحه نخست نویسنده
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

بدگویی عنایت‌الله رضا در بارۀ شخصیّت‌های فرقۀ دمکرات آذربایجان (محمد بی‌ریا)

قسمت قبلی

عنایت‌الله رضا مردی برای تمام فصول

بی‌ریای پاکباخته از قدرت وفق و سازشکاری رضا بهره نداشت، تا در پی آن عزیز گردد؛ سر از دانشگاه باکو و رادیو باکو دربیاوَرد، مؤقّر و محترم باشد، از پکن تا پراگ و ورشو و پاریس و برلین جولانگاه سفرهای او باشد.

زبان تیز و ارادۀ آشتی ناپذیر بی‌ریا او را گرفتار تبعید در سیبری و زندان چند باره کرد. تا در سر پیری و شکستگی به یمن بروز انقلاب در ایران، راهی به وطن بیابد. لیکن در وطن هم کسی متاع او را نخریده، نازش را نکشید، تا این شاعر و مبارز آشتی ناپذیر، با گذراندن واپسین سال‌های دربه‌دری در تبریز، سر به بالین خاک گذارد.

رضا یک تهمت دیگر هم به بی‌ریا زده، اضافه می کند:

«وقتی بی‌ریا در تبریز بود، عاشق دختری شد که پدرش از تجّار بزرگ آذربایجان بود، ولی این مرد حاضر نشد دخترش را به بی‌ریا بدهد. بی‌ریا از طریق فرقۀ دموکرات او را تحت فشار قرار داد، تا این ازدواج صورت گرفت. وقتی موضوع شکست فرقه و فرار به شوروی پیش آمد، قرار شد بی‌ریا به عنوان مسؤول اتّحادیۀ کارگری، که ربطی به فرقه نداشت، همراه با سلام‌الله جاوید در تبریز بماند، ولی شورش مردم بر ضد فرقه و اوضاع پریشان شهر این نقشه را باطل کرد. » (ناگفته‌ها خاطرات دکترعنایت‌الله رضا، ص ۶۹)

نویسنده در فرازهای بسیاری از مصاحبۀ خود از دوری‌اش از جامعۀ تبریز و آذربایجان و عدم ارتباط با مردم و سرگرم بودن با امور نظامی محوّله در مراغه و فرودگاه تبریز سخن می گوید. لیکن وقتی پای بدگویی از شخصیّت‌های فرقه پیش می‌آید به ناگاه به یک منبع مطّلع و یک فعال اجتماعی بیش فعال تبدیل می گردد و مطالبی بسیار با جزئیّاتی قابل توجّه بر زبان وی جاری می گردد و گذر ۶۴ سال از وقایع آن روزگار هم هیچ تأثیر منفی بر جزئیّات خاطرات او علیه شخصیّت‌های فرقه بر جای نمی گذارد.

اگر تاجر مورد ادّعای عنایت‌الله رضا وجود خارجی داشته، باید خیلی هم دلش می خواست که دختر خود را به یک شخصیّت فرهنگی، ادیب، مبارز و یک وزیر فرهنگ بدهد. مردی که تصاویر و فیلم‌های بازمانده از آن دوران کم و کاستی و بیریختی خاصی در ظاهر وی نشان نمی دهد.

نکتۀ جالب دیگر آن است، که خود رضا عقیده دارد بی‌ریا مردی مؤمن و نمازخوان بود. او بعد از اشاره به پنهان شدن بی‌ریا در بیمارستان شوروی در تبریز و سپس برده شدنش به جمهوری آذربایجان به کمک مأموران دولت شوروی؛ به ملاقات خود بابی‌ریا در مَردَکان باکو اشاره کرده می گوید:

« ما آنجا زندگی می کردیم و به شهر هم می رفتیم. به هر حال، بی‌ریا ناچار از زن محبوبش جدا شد و به شوروی آمد. جالب اینجاست که بی‌ریا مردی مؤمن و اهل نماز و روزه بود و آنجا مدّتی دنبال آفتابه می گشت تا طهارت بگیرد.» (ناگفته‌ها خاطرات دکترعنایت‌الله رضا، ص ۷۰)

واقعاً عنایت‌الله که رضا معتقد {به حلال-حرام} بوده مردی ادیب و فرهنگی و اهل سیاست و مبارزه، که در کنار آنها مؤمن و متشرّع هم بوده، می‌توانسته بدون توجّه به الزامات و احکام شرع، بدون رضایت قلبی، به زور دختر مردم را به ازدواج با خود وادارد؟!

رضا دلیل تبعید و زندان و ناپدید شدن هشت سالۀ بی‌ریا را میل او به درخواست عفو از دولت ایران و رفت و آمد به کنسولگری ایران در باکو برای بازگشت به ایران می داند و منبع او برای این اخبار هم به حدّ کافی موثّق است: «همه جا شایع بود.» (همان، ص ۷۰) معلوم نیست چرا مصائب میل به بازگشت به ایران دامن بی‌ریا را گرفته و رضا را که خواهان بازگشت به ایران و طبعاً در حال رفت و آمد به کنسولگری‌ها یا سفارت ایران در شوروی، شهرهای اروپای شرقی و غربی بوده و در نهایت هم موفّق به این کار شده؛ گرفتار نکرده است.

مدح شبیه به ذمّ عنایت‌الله رضا ازبی‌ریا به اشکال دیگری هم ادامه می یابد و او این بار سراغ سواد و زبان ندانی بی‌ریا می رود. او با تأیید ترکی بودن اشعاربی‌ریا می گوید:

«بی ریا فارسی نمی دانست. فارسی را خیلی بد صحبت می کرد، ولی سواد فارسی داشت و شعر فارسی خوانده بود و می فهمید. می گفت: وقتی پیشنهاد کردند اشعارم را چاپ کنند، گفتم باید همۀ مجموعه را چاپ کنید. گفتند نمی شود، قسمتی از این اشعار در وصف و ستایش شاه است و باید حذف شود. بنابراین مخالفت کردم. » (همان، ص ۷۱)

ادّعای عنایت‌الله رضا نامعقول است. همۀ درس خواندگان آذربایجانی، حتّی در آن زمان فارسی می دانستند و با کیفیّاتی متفاوت به فارسی تکلّم میکردند. از این گذشته وزیر شاعر، انقلابی و درس خواندۀ فرقه، که مظالم عصر رضاشاه در حق آذربایجان را هم دیده و بر همین اساس با شرکت در فرقه راه مخالفت با این رویکرد را برگزیده، واقعاً در ستایش از رضاشاه یا جانشین او شعر مدحی سروده بود، که حالا در شهر غریب و با زندگی نابسامان و نیاز به پول، بر سر باقی ماندن اشعار ستایشی از شاه پهلوی در کتاب اشعارش چانه بزند؟!

رضا در ادامۀ شرح و تفصیل سرگذشت بی‌ریا به ملاقات دیگر با او آن هم با ظاهری ژنده و پریشان اشاره می کند و از کمک خود به او سخن می گوید. بعد هم اضافه می کند که از آن به بعد به فرانسه رفته و ازبی‌ریا خبری نداشته، تا اینکه شنیده او بعد از انقلاب به ایران آمده و در ایران در رنج و عذاب درگذشته است، سپس اضافه می کند:

«پس از مرگش کوشیدند از او اسطوره ای بسازند و قدری دروغ و پندار سر هم کردند و او را انقلابی و از شخصیّت‌های بزرگ فرقۀ دموکرات آذربایجان خواندند. » (ناگفته‌ها- خاطرات دکترعنایت‌الله رضا، ص ۷۲)

بی‌ریا در سایۀ مبارزه جویی، آرمان خواهی و آشتی ناپذیری خود، شایستۀ اسطوره گشتن بوده و به مانند عنایت‌الله رضا، برای جیفۀ دنیایی در برابر هر کس و ناکسی راست و دولا نشده است.

این گفتۀ عنایت‌الله رضا زمینۀ را برای سوء استفادۀ مصاحبه کنندگان فراهم می سازد، تا بگویند: «جریان‌های پان ترکیستی به این شخصیّت‌سازی‌ها احتیاج دارند.» و رضا از خدا خواسته اضافه می کند:

« بله همین طور است و البتّه بیشتر به درگذشتگان می پردازند و از آنها سخن می گویند، زیرا می دانند نیستند، که پاسخ دهند، یا تکذیب کنند. » (همان، ص ۷۲)

بر عکس ادّعای رضا، سهم زنده‌های فرقه کمتر از مرده‌ها نبود و بزرگداشتن صفر قهرمانی یا محمدتقی زهتابی از توجّه به کلّ شخصیت‌های فرقه حکایت داشت.

بی‌ریا یک شاعر انقلابی و منتقد بود و به جبر زمان برای نشان دادن مبارزه جویی و انقلابی‌گری خود به سوی جریان‌های چپ رفته و در موقعیّت مناسب تاریخی با پیوستن به فرقۀ دمکرات آذربایجان و عضویّت در جرگۀ رهبران آن، دِین تاریخی خود به مردم آذربایجان و ایران را ادا کرده بود. در ادامۀ کار هم بر خلاف روح سازشکار، اطاعت پذیر و متملّق عنایت‌الله رضا، با عدم سازشگری و ماندن بر سر معتقدات پیه تبعید به سیبری و ماندن در زندان‌های روسیه را به تن خود مالیده بود. با داشتن اینها، بی‌ریا برای تجلیل شدن چه کم داشت تا دیگران مجبور باشند با دروغ و پندار برای او کمالات بتراشند؟!

یکی از مصاحبه کنندگان نبودن نوشته ازبی‌ریا در نقد و رد فرقۀ دمکرات آذربایجان را دلیل توفیق اسطوره‌سازان از او دانسته و بی اعتقادی به فرقه را در دهان بی‌ریا می گذارد و رضا در تأیید این نتیجه گیری بی پایه و ابلهانه می گوید:

« شاید اشعار او را هم از میان برده باشند. اگر روزی شعرهایش به دست آید، خواهند دید ـ به تصریح خودش ـ چه اندازه شعر در ستایش شاه و دولتمردان ایران آن زمان دارد. » (ناگفته‌ها خاطرات دکترعنایت‌الله رضا، ص ۷۳)

کسی اشعار محمّدبی‌ریا را از بین نبرد. شاید خود او به دلیل سرگردانی‌ها، زندان‌ها و تبعیدهای طولانی امکان جمع آوری و تدوین همۀ اشعارش را پیدا نکرده بود.

اشعاربی‌ریا در حد فاصل ۱۳۲۵ تا ۱۳۵۷ امکان انتشار در ایران و آذربایجان را نیافت، لیکن بعد از انقلاب اسلامی و بازگشت او به تبریز، مجموعه‌ای از اشعارش به همّت یحیی شیدا در تبریز به چاپ رسید.

در اینجا یک اشارت عجیب وجود دارد. رضا مدّعی می شود اگر روزی اشعاربی‌ریا به دست آید، همگان خواهند دید چه اندازه شعر در ستایش شاه و دولتمردان ایران آن زمان دارد؟! یا للعجب! چند دهه بعد از سقوط نظام شاهنشاهی در ایران، عنایت‌الله رضای همه فن حریف و عضو هیئت مؤلّفان دایره المعارف بزرگ اسلامی، در کسوت مردی برای همۀ فصول، همچنان در حال و هوای شاه به سر می برد و از وجود حتّی احتمالی اشعار ستایشی یک شاعر از یک دیکتاتور ابراز مسرّت می کند!

ادامه دارد...

تاریخ
2024.11.12 / 18:19
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
سایر اخبار

تورکی هنر است/ قسمت ۲۴ - منزل

تورکی هنر است/ قسمت ۲۳ - ملخ

تورکی هنر است- قسمت ۲۲ – موش

"تاریخ نا نوشته" - قسمت دهم و پایانی

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عنایت‌الله رضا /۸

تاریخ نا نوشته" - قسمت نهم

تورکی هنر است/ قسمت ۲۲ – موش

۸ نوامبر روز پیروزی

تورکی هنر است- قسمت ۲۱ - دامغا

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عنایت‌الله رضا /۷

اخبار روز
Template fa/footer not found. FILE: /home/axaraz/www/classes/tpl.class.php, CLASS: tpl, LINE: 61