صفحه نخست نویسنده |
پانایرانیستهای روشنفکرنما
مخالفت با انتخاب نام آذربایجان برای سرزمین های شمال ارس در زمرۀ اصلی ترین معتقدات عنایتالله رضا قرار دارد. او کتابی با طول و عرض «اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول» را در مخالفت با این نامگذاری به رشتۀ تحریر درآورد و معتقد به نامیدن این سرزمین با نام هایی چون «آلبانیا»، «اران» یا «شروان» بود.
رضا هنگام اشاره به وجود دو جریان در میان جامعۀ روشنفکری جمهوری آذربایجان و اعلام ناامیدی روشنفکران آذربایجانی از ایران در اثر شکستهای مردم و روشنفکران ایرانی در برقرار ساختن مشروطه و دمکراسی؛ با مغتنم شمردن فرصت از همینجا راهی به سوی مخالفت با نام آذربایجان، برای این کشور می گشاید و افاضه می کند:
«آنها به قفقاز رفتند و جمهوری آذربایجان را در گنجه تشکیل دادند. آنها این نام را در گنجه برگزیدند، تا از آن در جهت گرفتن آذربایجان ایران بهره برداری کنند. نام آذربایجان تا آن زمان در آنجا رایج نبود. بعدها از درون آنها گروهی بیرون آمد، که کمیتۀ مساوات را تشکیل داد. در آن کمیته هم افرادی بودند که نسبت به ایران نظر مساعدی داشتند، امّا بعدها به تُرکها متمایل شدند ... دلیل این امر را باید شکستهای متوالی مردم ایران در جنبش مشروطیّت و محرومیّت مردم ایران دانست، که باعث ناامیدی روشنفکران قفقازی در آن زمان شده بود.« (ناگفتهها-خاطرات دکترعنایتالله رضا، ص ۱۲۱)
اکثریت قاطعی از منابع، اسناد و متون به جای مانده از گذشته، اعم از فارسی و عربی، اطلاق آذربایجان به شمال ارس را مورد تأیید قرار می دهند. حتّی در برخی متون نظم و نثر فارسی هم نشانههای این اطلاق مشاهده می گردد. در نوشتههای ناسیونالیستهای معاصر ایران هم شواهد متعدّدی از اعتقاد به تعلّق شمال ارس و جمهوری آذربایجان به کلیّت آذربایجان وجود دارد.
مهمتر از همۀ اینها اشتراکات اقلیمی و اشتراکات گستردۀ مردم دو سوی ارس در زبان و دین و مذهب و فرهنگ و تاریخ و ... نشان می دهد، که اینها قوم و ملّت و اقلیم واحدی هستند و آذربایجان نامیدن شمال ارس صحیح ترین کار ممکن در نامگذاری این جمهوری بوده است، لیکن برای آقای رضا و شرکا هیچکدام اینها کافی نیست، چون آنها دوست ندارند آنجا آذربایجان نامیده شود و همین میل برای ناحق دانستن اطلاق آذربایجان به آنجا کافی است.
به طور معمول نویسندگان دوران معاصر ایران، به کار بردن نام آذربایجان برای این جمهوری را به حزب مساوات و شخصیّتهای آن منتسب می کنند؛ در حالی که این نام قبل از پیدایی حزب مساوات وجود داشته است. خود عنایتالله رضا هم به خاطر بداهت مسئله، این امر پذیرفته و در جواب سؤالی با مضمون سابقۀ «اطلاق نام آذربایجان به این منطقه پیش از حزب مساوات»، می گوید:
«کنگره ای که ترکهای جوان در گنجه تشکیل دادند، برای نخستین بار نام جمهوری آذربایجان را بر این منطقه، که جمهوری قفقاز نام داشت، اطلاق کرد. در آن زمان نام اران کمتر به کار می رفت، امّا نام شیروان هنوز باقی بود». ناگفتهها-خاطرات (دکترعنایتالله رضا، ص ۱۲۳)
اگرچه این بخش از گفتههای رضا از غرض خالی نیست و با اختراع نام «جمهوری قفقاز» قصد تحریف واقعیّت را دارد، لیکن وی سابقۀ استفاده از نام آذربایجان، حتّی قبل از تشکیل حزب مساوات را می پذیرد.
نام اران از مدّتها پیش فراموش شده بود و شیروان هم بخشی از جمهوری آذربایجان را تشکیل می داد و طبعاً نمی توانست به عنوان نامی برای کلّ این کشور مورد استفاده قرار گیرد.
رضا کلّ جمهوری آذربایجان را شیروان می نامد و هدف از اطلاق نام آذربایجان به این کشور را باز کردن راهی برای الحاق آذربایجان ایران به آن فرض می کند:
{شیروان} همین جایی بود، که مساواتیها بعداً حکومت تشکیل دادند و این نام را باقی نگه داشتند. نام آنجا را آذربایجان اعلام کردند، تا وسیله ای شود برای الحاق آذربایجان ایران به آنجا و در نهایت هر دو به ترکیه الحاق شوند و از سیطرۀ روس بیرون بیایند، امّا نمی دانستند، که در اینجا زمینه ای برای جدایی از ایران وجود ندارد، چون مردم اینجا خود را ایرانی می دانستند، امّا آنها که زیر یوغ اسارت روسیّه بودند، واقعاً برای رهایی خود می جنگیدند». ناگفتهها-خاطرات (دکترعنایتالله رضا، ص ۱۲۳)
اکثریّت قاطعی از صاحبنظران معاصر ما در باب مسائل مربوط به آذربایجان، همین قدر ساده اندیش و همین قدر متوهّم هستند. یعنی، آنها واقعاً نمی دانند که در صورت ملحق شدن جمهوری آذربایجان و آذربایجان ایران به یکدیگر، خود این کشور و ملّت به یلی بدل شده و مدّعی بزرگی و قدرتمندی و تأثیرگذاری می گردد و به مدد موقعیّت جغرافیایی مناسب، ثروتهای خدادای و نیروی انسانی کاری، استعداد تبدیل شدن به یک قدرت را حاصل می کند و نیازی به الحاق به کشور دیگری ندارد؟!
رضا عقیده دارد در آذربایجان ایران زمینه ای برای جدایی از ایران وجود ندارد. این زمینه در زمان تشکیل جمهوری آذربایجان واقعاً وجود نداشت و تنها در میان خواص، تعداد کمی به این الحاق فکر می کردند، لیکن در صد سال گذشته در اثر بی هنری های عقبۀ فکری و سیاسی کشور و وجود دانشمندان بی تقوی و نژادپرست، اوضاع تغییر کرد و سرکنگبین این جهال دانشمندنما صفرا فزود. اینها به قدری در دشمنی با زبان و فرهنگ و مردم آذربایجان و ضرورت مستحیل کردن آنها در زبان و فرهنگ فارسی پیش رفتند و به قدری در دشمنی با ترک و ترکی در حوزۀ داخلی و خارجی زیاده روی کردند، که خیلی از مردم آرمیده در خواب غفلت آذربایجان را به دست خود بیدار کردند.
این گروه اگر از رفتار فعلی خود دست برندارند، می توانند مطمئن باشند در زمانی خیلی نزدیک، دیگر مردم آذربایجان و ترک ایران را بیدار و حسّاس خواهندکرد و در آن روز کار از کار گذشته و راهی برای بازگشت باقی نخواهد ماند.
رضا اطلاق آذربایجان به سرزمین های شمال ارس را نظر و نقشۀ ترک های جوان دانسته؛ می گوید:
«آنها این نظریه را پیش بردند. حتّی مردم آذربایجان این افراد را به دلایل مذهبی و اختلاف زبانی رانده بودند و خود را اصلاً ترک نمی دانستند. اینکه امروز آنها شناختی از خود ندارند، بدبختی بزرگی است، که دامنگیر ما شده است. به عبارتی اینها هویّت خود را گم کرده اند و متأسفانه به هویّتهای ساختگی پناه می برند». ناگفتهها-خاطرات (دکترعنایتالله رضا، ص ۱۲۳)
بعید می دانم در دنیا یک گروه فکری و فرهنگی یا سیاسی، کاری به دشواری کار هویّتگرایان آذربایجانی داشته باشد. آنها در مباحثات و مبارزات فکری و قلمی خود با موجوداتی تا این اندازه تحفه و شگفت انگیز دست به گریبان هستند؛ موجودانی لجوج، عناد ورزنده، انکار کنندۀ عیان و آشکار، تابع مطلق تصویرهای ذهنی خودساخته، نژادپرست، دشمن حقیقت، خودبزرگ بین، متوهّم و معمولاً کم دانش.
عنایتالله رضا به عنوان نماینده ای از این گروه و به تبعیّت از نفسانیات فردی و تعلّقات قومی؛ «ترک ندانستن خود» را در دهان مردم آذربایجان می گذارد. در حالی که خود یک کمونیست و بی اعتقاد به دین و مذهب است، امر نبوده و رخ ندادۀ راندن ترک های عثمانی به دلایل مذهبی را به مردم آذربایجان نسبت می دهد. ادّعای عدم شناخت مردم آذربایجان از خود را کرده، معتقد است اینها فارس بوده اند و حال از این حقیقت بی خبر هستند!! آنها را به گم کردن هویّت خود منسوب می دارد و در نقطۀ اوج سخنش ترک دانستن خود از سوی آذربایجانیان را پناه بردن به هویّتهای ساختگی معنی می کند!
در مقام مثال کار رضا مانند کسی است که انسانی را به حضور جمعی بیاورد و تلاش کند به یاری استدلال و احتجاج ثابت کند که او نه یک انسان، بلکه فرشته یا موجود دیگری است.
توجه: همراهان گرامی، مطالب مربوط به بیان و تحلیل خاطرات عنایتالله رضا با عنوان «عنایت الله رضا مردی برای تمام فصول» به پایان رسیده است.
از فردا مطالب دیگری در باره مواضع و نقطه نظرات یکی دیگر از شخصیت های ترکی ستیز دوران معاصر ایران عرضه خواهد شد.
و این سلسله مقالات ادامه دارد...
تاریخ
2024.11.21 / 16:26
|
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
|