صفحه نخست نویسنده |
پان ایرانیستهای روشنفکرنما
دكترحميدي بر پایۀ نگاه غیرواقعی و کمال گرایانه نسبت به گذشتۀ ایران معتقد است بوسه زدن بر درگاه شاهان ايراني آرزويي سنگين و دست نيافتني براي شاهان جهان بود:
ديد اين خورشيد و ميداند كه شاهان جهان را
بوسـه بر درگاه من ميبود سنگين آرزوئـي (سال های سیاه "مجموعۀ شعر"، ص ۱۱۳)
او به قدری در این ستایشها و خودویژه پنداریها غرق می شود، که ادّعا می کند کشورش در گذشته در سایۀ شدّت آبادی و پیشرفت موجب رشک بهشت هم بوده است:
من دیاری بودم از فرخندگی رشک بهشتی
من زمینی بودم از خوبی چو رخسار نکویی (همان، ص ۱۱۳)
در ستایش از قدرت شاهان ایرانی هم تا آنجا پیش می رود که معتقد است شاهان سرزمینهای مغلوب و مطیع شاه ایرانی، حتّی اجازۀ بوسیدن دست و پای شاه را هم نمی یافتند و تنها می توانستند بَر سُم اسب شاه ایران بوسه بزنند:
بوسه زد بَر سُم اسب شاه، اینجا پادشاهی
ضبط کرد این نقش را کوهی و تصدیق عدویی (همان ،ص ۱۱۴)
او با اشاره به ضعف ایران در دوران معاصر و کشاکش قدرتهای نوظهور، یا به تعبیر خود وی تازه دامادان گیتی بر سر تسلّط بر بخشهایی از این سرزمین، یا گرفتن امتیازات سیاسی و اقتصادی در داخلۀ ایران، پذیرش این سلطه را دور از شأن ایران دانسته و عقیده دارد:
من عروس سنجـرم، من دختر نوشیروانم
من زن بیگانه گردم؟ با چه عشقی با چه رویی؟! (همان، ص ۱۱۴ )
اگر حمیدی و شرکا به عروس سنجر بودن در کنار دختر انوشیروان بودن ایران معتقد هستند، باید تکلیف خود را در بارۀ بیگانهانگاری ترکان در تاریخ ایران، یا بیگانهانگاری زبان ترکی رایج در میان مردم ایران در دوران معاصر را روشن کنند. نمیتوان به دوران اقتدار ایران در روزگار حاکمیّت ترکان بالید، لیکن خود آنها را بیگانه و بی تمدّن و زبانشان در این کشور را ناحق { و خارجی} معرّفی کرد.
جالب است که شاهد حمیدی برای این ادّعاها و گزافهگوییها، نه روایات ملّی و کتب ایرانی، بلکه عمدتاً نوشتههای خاورشناسان اروپایی است. به گونهای که خود وی برای رساندن ادّعاهایش به درجۀ قبول در مقدّمۀ کوتاه شعرش می گوید: نکات تاریخی این اشعار مبتنی بر اصول مسلّم تاریخی و متون کتیبههایی است، که به توسّط خاورشناسان ترجمه و تدوین شده است. به عبارت ساده تر حمیدی و شرکا از متن کتیبههایی که ادّعا دارند متعلّق به آباء و اجداد ایشان بوده، سر درنمی آوردهاند و خاورشناسان زحمت ترجمه و رمزگشایی از آنها را برای فرزندان معاصر آن اجداد متقبّل شده اند!
حمیدی به قدری در این اوهام و خیالات و خودبزرگ بینی قومی غرق می شود، که مسلّمات و بدیهیّات تاریخ ایران را هم کج دیده و وارونه جلوه میدهد. بخشی از این وارونمایی او در شعر «در امواج سند» جلوهگری می کند. یک نمونه از این کج بینی و وارونهنمایی هم در شعر «دایگان از مادر مهربان تر» رخ می دهد و او به مانند دیگر پیروان ناسیونالیسم تمامیتخواه، دروغ پرداز و وارونهکار ایرانی از محو مهاجمان به سرزمین ایران خبر می دهد:
ایران به خواب نیست، که این خاک عاقبت
خون مغول به کاس سکندر کند همی (سال های سیاه "مجموعۀ شعر"، ص ۲۴ )
ایرانی که حمیدی از آن دم می زند، برابر تاریخ رسمی مورد قبول در ایران، هیچ کدام از حملات اسکندر یا مغول را مهار نکرد و این دو گروه مهاجم تا مدّتها در ایران مانده و حکومت کردند و بعد هم به دلیل در اقلیّت مطلق بودن، به تدریج در میان مردم بومی مستحیل گشتند. در واقع ایرانیانی که آقای حمیدی خود را به آنها متّصل می کند، به هیچ حملۀ عمدۀ خارجی نه نگفتند و بعد هم به جای مبارزه با این اقوام مهاجم و حکومتهای به زعم ایشان بیگانه، به همکاری با آنها پرداختند.
دكترحميدي در پارۀ ماقبل آخر شعر «در امواج سند» از حفظ و حراست ایران در برابر مهاجمان از جانب نیاکان خود خبر می دهد، تا نشان دهد در شناخت تاريخ ايران بعد از اسلام كم و كسريهاي بسيار دارد. وي در يكي از بندهای این چهار پاره ميگويد:
بلي، آنان كه از ايـن پيش بودنـد
چنين بستند راه تـُرك و تـازي
از آن ايـن داستان گفتم كه امروز
بدانـي قـدر و بـر هيچش نبازي (كالبدهاي پولادين شعر، "نويسنده و گوينده"، دكترمهدي حميدي شيرازي، چاپ انتشارات گلشائي، چاپ اوّل ۱۳۶۳، ص ۳۴۲)
در موضوع تاريخي مورد بحث دكترحميدي، تركان در برابر هجوم مغولان به ايران پايداري ميكنند و خبري از جلوگيري از حملة تَرك و تازي به ايران نيست. البتّه ميتوان باور كرد كه در ميان سپاهيان جلالالدّين از تاجيكان نيز حضور داشته باشند، ولي در هر حال غلبه و اكثريّت با تَرك است و شاه و سرداران تَرك ميباشند. در اين جنگ سپاهيان تَرك از ايران در برابر مغولان دفاع ميكرده اند.
در بارة اين بخش از شعر دكترحميدي يك سؤال بسيار مهم هم جلوهگري ميكند. بايد جناب حميدي پاسخ دهد: آنان كه پيش از اين بودند؛ كي، چگونه و كجا راه تَرك و تازي را بستند؟! تَركان و شاهان تَرك كه اصليترين بازيگران سياست و حكومت در ايران بعد از اسلام هستند. وضعيّت عربها هم كه معلوم است و پيروزي ايشان بر سپاه ساساني و رستم فرخزاد و تسلّط ايشان بر ايران از جملۀ بدیهیّات است. مهاجرت اعراب از شبه جزيرة عربستان به نواحي مختلف ايران از آذربايجان گرفته تا بلخ و حكومت طولاني مدّت ايشان بر ايران و سلسلههاي عرب در نواحي مختلف ايران هم نکته ای نیست، که مورّخان فارغ از غرض آنها را نفی کنند. قضيّة «موالي ايراني» و غلام خواندن ايرانيها از جانب اعراب و لاجرم قضيّة شعوبيان و دفاع فكري ايشان در برابر اين تحقير هم از جملۀ فصول مفصّل تاریخ در عهد اسلامی میباشد. با این نشانههای روشن؛ معلوم نیست حمیدی چگونه از بستن راه تُرک و تازی از جانب اجدادش سخن می گوید؟!
ادامه دارد...
تاریخ
2024.11.26 / 16:25
|
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
|