صفحه نخست نویسنده |
"بیر آرخا یو گلیبسه، بیر داها گلهجک"
در تاریخ هر ملتی، حوادث بخصوصی ثبت شده است که، بعضاً سرنوشت آنان را برای ابد و یا حداقل در برههای از زمان، به کلی تغییر داده است.
برقراری حکومت ملی توسط فرقه دمکرات آذربایجان به مرکزیت تبریز از آن روزهای سرنوشتساز ملت ترک آذربایجان جنوبی هست که علیرغم سرکوب، خط فکر آن هیچگاه از اذهان عمومی ملت ما زدوده نشد و تا برپایی مجدد ادامه دارد.
با اینکه در کتابهای درسی تاریخ معاصر ایران، وقایع سالهای ۵-۱۳۲۴ شمسی را فقط با دو کلمهی (واقعه آذربایجان) قید کردهاند! برایم همیشه جالب بود که، در فاصله زمانی ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۵ (۱۹۴۵-۶ میلادی) چه وقایعی در آذربایجان جنوبی اتفاق افتاده است که نه مؤلفان کتب درسی تاریخ، مایل به شرح بیشتر آن بوده و هستند و نه معلمان رغبتی به واکاوی آن وقایع از خود بروز میدهند! دانشآموزان سطح راهنمایی و دبیرستان نیز متأثر از فضای اجتماعی و تبلیغات یکطرفهی ایرانگرایی، اصولاً آذربایجان را همیشه جزوی از استانهای ابدی ایران میپندارند و اساساً فکر اینکه در این منطقه حکومتی خودمختار و مبتنی بر خواست مردمان محلی تشکیل یافته باشد را در مخیلهشان هم نمیتوانند بگنجانند.
زیرا اگر چنین مسئلهای در کتب درسی حتی تماماً از نقطهنظر منفی نیز شرح داده شود، بدون شک، تلنگری برشکوفایی هویتطلبی نسل جوان جویای حقیقت آذربایجانیان جنوبی خواهد بود.
آری در یکصد سال گذشته منهای همان یکسال و چند روز(۲۱ آذر ۱۳۲۴ تا ۲۶ آذر ۱۳۲۵ هجری شمسی)، همیشه بر ما تلقین و تفهیم کردهاند که:
-آذربایجان سر ایران است.
آذربایجان حافظ ایران است.
آذربایجان جزء لاینفک ایران بوده و خواهد بود!
درسته، انکار نمیکنم که، "آذربایجان سر ایران است"، اما سری که زبان ندارد، یک هندوانهی آبکی بیش نیست.
اینکه "آذربایجان حافظ ایران{بوده وهست}" را نیز شکی نیست، اما آذربایجان در اصل حق وحقوقی نیز دارد که از جانب همان قیممأب بنام ایران، بطور کلی نادیده گرفته شده است.
در دور و زمانهای که کشور هشتونیم میلیونی سوئیس دارای چهار زبان رسمی، تبدیل به مدینه فاضله جهانیان شده، هنوز هم این ایران بدگهر، ابتداییترین حقوق میلیونها ملل غیرفارس را به بهانه خطر تجزیهپذیری کشور، به تابو تبدیل کردهاست! و دقیقاً به همین دلیل، مرحوم سیدجعفر پیشهوری گفته بود: «آذربایجان ترجیح میدهد بجای اینکه با بقیه ایران به شکل هندوستان اسیر باشد، برای خود سرزمین ایرلند آزادی باشد».
هرچند رژیم ملعون پهلوی پس از بهخاک وخون کشیدن حکومت خودمختار فرقهدمکرات آذربایجان، ازطرفی آرام-آرام صنایع مادر را در آذربایجان برقرار کرد، اما از طرف دیگر، با اصرار بر انکار و امحاء اصلیترین فاکتور وجودی ملت ما که همانا "هویت ملی مبتنی بر زبان و نژاد ترکی" هست، بذر کینهای را کاشت که اکنون سر از زیرخاکستر هویتطلبی برآورده و در استادیوم قورتلار درهسی( یادگار امام سهند)، فریاد میزند: "هارای-هارای، من تورکم".
آری، هیچگاه نمیتوان با شعور سیاسی-تاریخی یک ملت بازی کرد و آن را به ورطه نسیان سپرد.
موضوع بسیار ظریف دیگر اینکه، شعار و ادعای: "آذربایجان جزء لاینفک ایران بوده و خواهد بود"! دیگر رنگ باخته است. در اصل ایران همیشه جزئی از آذربایجان بوده است. این یک واقعیت تاریخی هست که، به دلیل تأمین منافع استثمارگران گراندلژغربی، بصورت وارونه تبلیغ و تکثیر یافته است. این مسئله از جانب حاکمان فارسمحور سیستم در یک قرن آنچنان با سفاهت تمامقد طرح و اجراء شده که، نتیجهاش برافراشتن پلاکاردی با عنوان " سووته آزئربایژان ایس نوت ایران - آذربایجان جنوبی ایران نیست" را سبب شده است.
فراموش نکنیم که برخلاف ادعای خودفارسپنداران، ایران فعلی همیشه جزئی از ایالتهای تحت سیطره حاکمان و پادشاهان ترک آذربایجان به پایتختی اغلب تبریز بوده است. (بی دلیل نیست که فرهنگ غالب خوراک، پوشاک، عزا، عروسی، اعیاد و سنن ایرانیان منبعث و مأخوذه از طبقه حاکم آذربایجانیان است؛ چون همیشه فرهنگ و مدنیت از بالا به پایین بسط و گسترش مییابد). اما حماقت و تمامیتخواهی حکومتهای یکصد سال اخیر در این جغرافیا، کار را بهجایی رسانده است که اکنون، جوانان مرزو بوم تاریخی آذربایجان، حاضر شدهاند که برخلاف اسلافشان، بر کویرهای لمیزرع فلات مرکزی ایران فعلی چشم بپوشند و خواستار جدایی و تشکیل دولت مستقل آذربایجان جنوبی شامل نیمی از ایران حتی استانهای مرکزی به مرکزیت شمال غرب باشند.
زیرا وقتی میبینیم که سیستم ساه و شیخ فاجعه ۲۵ آذر را با شعار" نجات آذربایجان !" قلمداد میکنند، دیگر حجت بر ملت ما تمام است. به قول نویسنده و محقق محترم (محمد رحمانیفر):
"هنوز هم میگویند در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ آذربایجان را نجات دادیم! از دست کدام دشمن خارجی؟ شوروی؟! شوروی که ماهها پیش از لشکرکشی خونین شما آذربایجان را تَرک کرده بود. اگر تَرک نمیکرد که شما جرأت ورود به آذربایجان را نداشتید. از دست دشمن داخلی؟ کدام دشمن داخلی؟! شما که خودتان با فرقه دموکرات آذربایجان به توافق رسیده بودید و استاندار پیشنهادی فرقه را تأیید و منصوب کرده بودید.
چرا واضح سخن نمیگویید؟! چرا نمیگویید که به موجب موافقتنامه میان مظفر فیروز، معاون سیاسی احمد قوام نخستوزیر، و سید جعفر پیشهوری در ۲۳ خرداد ۱۳۲۵ تمامیت ارضی ایران تضمین شده بود و عملاً هم هیچ خطری آن را تهدید نمیکرد.
چرا نمیگویید شما تنها و تنها با هدف طفره رفتن از اجرای مفاد موافقتنامه مزبور به آذربایجان لشکرکشی کردید؟ مگر چه بندی در آن موافقتنامه بود که آذربایجان را تهدید میکرد و لازم بود شما نجاتش بدهید؟ آیا جز این است که شما به عنوان دشمنان واقعی مردم آذربایجان به آن حمله کردید تا از اجرای موافقتنامه مزبور طفره بروید؟
توضیح: برای اینکه نیت واقعی مدعیان نجات آذربایجان برملا شود، بخشهایی از مفاد موافقتنامه مابین تهران و تبریز را منتشر میکنم:
نسبت به وضع مالی آذربایجان موافقت حاصل گردید که هفتاد و پنج درصد عواید آذربایجان جهت مخارج محلی اختصاص و بیست و پنج درصد جهت مخارج عمومی کلیه کشور ایران به مرکز فرستاده شود.
تبصره - ساختمان و تعمیر راههای شوسه اساسی بر عهده دولت و احداث و تعمیر راههای فرعی و محلی بر عهده انجمن ایالتی آذربایجان است.
تبصره - دولت قبول نموده که بیست و پنج درصد از عواید گمرکی آذربایجان جهت تأمین مصارف دانشگاه آذربایجان اختصاص داده شود.
دولت قبول میکند که امتداد راهآهن میانه تا تبریز را هر چه زودتر شروع و در اسرع اوقات انجام دهد. بدیهی است که جهت انجام این امر کارگران و متخصصین آذربایجانی حق تقدم خواهند داشت.
نسبت به اراضیای که در نتیجه نهضت دموکراتیک آذربایجان میان دهقانان آذربایجان تقسیم گردیده آنچه مربوط به خالصجات دولتی است چون دولت با تقسیم خالصجات میان دهقانان و زارعین در تمام کشور اصولاً موافق است، اجرای آنرا بلامانع دانسته و لایحه مربوط آنرا در اولین فرصت برای تصویب مجلس شورای ملی پیشنهاد خواهد نمود و آنچه از اراضی غیر در نتیجه تحولات اخیر آذربایجان بین رعایا تقسیم شده موافقت حاصل شد که جهت جبران خسارات مالکین و با تعویض املاک آنها کمیسیونی از نمایندگان دولت جناب آقای قوام السلطنه و نمایندگان انجمن ایالتی تشکیل و راه حل جهت تصویب پیشنهاد نماید.
دولت موافقت میکند با افتتاح مجلس پانزدهم لایحه قانون انتخابات را که روی اصل آزادی و دموکراسی یعنی با تعیین رأی عمومی مخفی مستقیم متناسب و متساوی شامل نسوان هم باشد تنظیم و قول آن را به قید فوریت خواستار شود. دولت همچنین قبول مینماید به منظور ازدیاد نمایندگان آذربایجان و سایر نقاط کشور به تناسب اهالی نقاط مختلفه به مجرد افتتاح مجلس پانزدهم لایحه قانونی را پیشنهاد به قید دو فوریت تقاضای آنرا بنماید تا پس از تصویب بوسیله انتخابات کسری نمایندگان نقاط مزبور تعیین و به مجلس اعزام گردند.
در مدارس متوسطه وعالیه تدریس زبان فارسی و آذربایجانی طبق برنامه وزارت فرهنگ با در نظر گرفتن شرائط زمان و مکان اصلاح موافق موازین دموکراتیک و اصول مترقی جدید تنظیم گردیده تدریس خواهد شد.
دولت موافقت دارد که اکراد مقیم آذربایجان از مزایای این موافقتنامه برخوردار بوده و طبق ماده ۳ ابلاغیه دولت، تا کلاس پنجم ابتدائی به زبان خودشان تدریس نمایند.
تبصره- اقلیتهای مقیم آذربایجان از قبیل آسوری و ارمنی نیز حق خواهند داشت تا کلاس پنجم ابتدائی به زبان خود تدریس نمایند.
حبیب ساسانیان (یاکاموز) -۲۱ آذر ۱۴۰۳ /۱۱ سپتامبر ۲۰۲۴
تاریخ
2024.12.11 / 14:22
|
نویسنده
حبیب ساسانیان (یاکاموز)
|