بالا

معرفی اُدبا‌ی آذربایجان-معجز شبسترلی-۱

صفحه نخست ادبیات
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

میرزا علی معجز شبستری معروف به معجز شبستری در سال ۱۲۵۲ خورشیدی در شبستر که در آن زمان قصبه‌ای کوچک بود متولد شد. وی فرزند حاجی آقا از تاجران بزرگ شبستر و پدر بزرگش حاجی میرزا بابا حاکم شبستر بود. او دو برادر بزرگتر از خودش به نام‌های حسن و حسین داشت که به استانبول رفت‌وآمد داشتند. میرزا علی معجز در شبستر در نزد شخصی به نام آخوند ملا علی با اصول قدیم ( مکتخانه آخوندی) تحصیل کرده‌است.

قسمت اول

زندگی معجز

معجز شبستری در کودکی خواندن و نوشتن را در مکتب خانه آموخت. در سن شانزده سالگی (۶۸–۱۲۶۷ خورشیدی) پدرش فوت شد. بعد از فوت پدر برادرانش که در استانبول به تجارت مشغول بودند، معجز را به استانبول بردند. معجز در استانبول فرصت تعلم و مطالعه بدست آورده و ضمن کمک روزانه به برادران خود به مطالعه در تاریخ و ادبیات می‌پرداخت. وی را درد غربت آزار می‌داد. به همین جهت بعد از حدود سیزده سال زندگی در استانبول به شبستر بازگشت.

معجز در بیان سرگذشت خود می‌نویسد:

بعد از بازگشت به وطن به نوحه خوانی مشغول شدم. ولی نوحه خوانی و بیان حقایق در اشعار نوحه برای واپسگرایان خوش نیامد و بمن اعلان جنگ کردند. بیست و شش سال با اینها جنگیدم. طوری شده بود که خیرات می‌دادند و عروسی می‌گرفتند و مرادعوت نمی‌کردند. فقط نوشتم و در گوشه و کنار روزگار گذراندم.

معجز در سال ۱۳۱۲ خورشیدی به دلیل اعمال فشارها شبستر را تَرک و به شهرستان شاهرود نزد یکی از اقوامش که گویا باجناقش بوده می‌رود و یکسال بعد در سال ۱۳۱۳ خورشیدی در آن شهر درگذشت.

معجز در استانبول نیز به زبان ترکی آذربایجانی شعر می‌سرود و مردم را با اوضاع و احوال و مشکلات پیش روی جامعه ایران آشنا می‌ساخت.

از آنجائیکه معجز از مریدان عارف مشهور ایران شیخ محمود شبستری (نویسنده گلشن راز)بود، بیشتر اوقات خود را بر سر مزارش حاضر می‌شده و در خلوت انس با مراد خود به نوشتن شعر می‌پرداخت.

سبک اشعار

اشعار این شاعر همه مربوط به نکوهش و هجو و انتقاد از اوضاع اجتماعی دوران حیاتش است. دورانی که ره آورد حاکمیت سلسله قاجار بر ایران بود. او در اشعار خود به خرافات و نادانی و تحریفات و بدعت‌های ناشایست دینی تاخته و انسانها را به سوی روشنایی و نور دانش و تمدن برای ترقی دادن کشور فرا می‌خواند. و از بیان واقعیات باکی بدل راه نمی‌دهد به همین جهت نیز مغضوب متحجرین و دعا نویسان و اشاعه دهندگان خرافات در قالب تفسیرهای غلط از احکام دین در شبستر واقع می‌شودمعجز برای تأسیس یک مدرسه دخترانه با اصول امروزه برای دختران شبستر خیلی تلاش کرد و بالاخره با مساعدتهای رئیس فرهنگ وقت تبریز بنام آقای دکتر محسنی عماد السلطنه، اولین مدرسه دخترانه را در قصبه شبستر ایجاد نمود.

اوْخور اوروس قادینی آنلار علمین دادینی

بیزیم حاجی کیشی لر یازانماز اؤز آدینی .

***

اینگیلیزلر ایمانسیز فرانسیزلار قرآنسیز

بیزه اینه وئرمه سه لر قالاجاغیق تومانسیز .

***

آروادین بیلسه یازی اؤزۆ یازار کاغازی

یاد کیشییه یالوارماز سن کئچنده آرازی.

تا جایی که قشر روحانی معجز را مرتد نامیدند و قصد کشتن وی به دست عوام‌الناس را داشتند.

اما او همچنان معتقد بود که توده‌ی مردم در خواب غفلت هستند

من گئدیرم مرنده تاماشادیر گلنده

بیزیم میللت یوخلاییب آییلاجاق اؤلنده.

میرزاعلی معجز شبستری از پیشگامان احیای حقوق مدنی زنان است. او در اشعار خود تساوی حقوق اجتماعی و قانونی زنان را خواستار است و در اشعارش بنا به موانعی که در جامعه آنروز برای ذکر نام زنان وجود داشته همسر خود خانم تکذبان را تمثیلی از زن آذربایجانی بحساب آورده و شعر گفته ‌است.

تکذین جهلی اولماسا زائل اوغلی اولماز تمدنه مایل

ترجمه شعر: اگر نادانی تکذبان از بین نرود، فرزندش تمایلی به پیشرفت نخواهد داشت. معجز به این اصل معتقد بود که مادران دانا و فهمیده و باسواد قادر به تربیت صحیح اولاد خود هستند.

میرزاعلی معجز شبستری در اشعار خود به جهالت و نادانی، احتکار، کم فروشی، زور گویی، ازدواج تحمیلی کودکان، انجام اعمال وقیحانه توسط اربابان و خانها و کسانی که خود را از بزرگان جامعه می‌دانند و تحت لوای دین به خلافکاری و ترویج خرافات می‌پردازند، اشاره‌ها دارد و همین بر حلاوت و مقبولیت اشعارش می‌افزاید.

وی دربارهٔ ماه رمضان خطاب به خداوند گفته‌است:

بوینو یوغون آلمانلی نی دا ایله مکلّف تا توتسون اوروج، بیلسین اوباشدان نه دی، یارب

لاغر بدن ایرانلی یا لطفون نیه چوخدور بیر مشت عجمه بو قَدَر احسان نه دی، بارب

بالونیله افلاکه چیخار، یاندیری چرخین آلمان بیله گر روزه و رمضان ندی، یارب

ترجمه:

آلمانی گردن‌کلفت را هم مکلف می‌کردی تا روزه بگیرند، بدانند سحری چیست، یارب

چرا لطفت به ایرانی نزار زیاد است اینقدر احسان بر یک مشت عجم چیست، یارب

با طیاره به افلاک برمی‌خیزد، دودمانت را می‌سوزاند اگر آلمانی بداند روزه و رمضان چیست، یارب.

میرزا معجز شبستری در سرودن اشعار طنز با مضامین اجتماعی و عاشقانه نیز تبحر خاصی داشته است.

با مطالعه‌ی دقیق اشعار وی میتوان فهمید که، او در ابتدای تبلیغات ایرانگرایان متأثر از محفل ماسونی به اصطلاح به شدت وطن پرست ایرانی بوده و شعر زیر مؤید این ادعاست:

خصم اولاً هرکیم بیزه، آلت ایدروک اونلاری قورخی نه دور بیلمروک، بیز وطن اصلان‌لاری

عرصه میدانی بیز دشمنه تنگ ائیله‌روک حمله صف دشمنه، مثل پلنگ ائیله‌روک

حکم ایده گر خلقیمیز، شیریله جنگ ائیله‌روک خلق آقامیزدور بیزم، بیز اونون اوغلانلاری

قورخما عجم ملتی، همهمه‌ی شیردن ائیله‌مروک باک بیز، نعره‌‌ی شصت تیردن

چکمز اَل ایرانلی لار قبضهٔه‌ی شمشیردن گر تؤکوله سوکیمی، یئر اوزونه قانلاری

چوخ سئوَر ایرانلی‌لار، جان کیمی ایرانی نی کج باخا هرکس اونا، لشکر ایچر قانی نی

راه وطنده فدا فوراً ائدر قانی نی چونکی کیان نسلی‌نین، جانلی دور ایمانلاری

صفحه‌ی تاریخده شانلیدی چون آدیمیز رستم دستان کیمی جنگ ایئدر افرادیمیز

دیو سفیدین قولین باغلامیش اجدادیمیز سطوت تاریخیمیز قورخودار انسانلاری

تابع ایرانیدی بلخ و بخارا و شام هند و خطا و ختن، یثرب و بیت الحرام

آلتی مین ایل تیتره‌دیب، کره‌ی ارضی تمام بیز عجم اولادونون سام و نریمانلاری

ترجمه پارسی:

هرکه با ما دشمن شود، به زیر می کشیمش با ترس بیگانه‌ایم، ما شیران میهن

میدان کارزار را بر دشمنان تنگ می‌کنیم چون پلنگ بر صف دشمن می‌تازیم

اگر ملتمان فرمان دهد، با شیر می‌جنگیم ملت آقای ماست و ما پسرانش{فرزندانش}

ملت عجم از همهمه شیر مترس ما از نعره شصت تیر هم باکی نداریم

ایرانیان، دست از قبضه شمشیر نمی‌کشند اگر خونشان چون آب بر زمین بریزد

ایرانیان، ایران را چون جان دوست دارند هرکس بدان کج بنگرد، لشکر خونش بریزد

ایرانی خونش را قربانی میهن می‌کند زیرا که ایمانِ نسل کیانی زنده است

چون نام ما در برگهای تاریخ درخشان است افرادمان چون رستم دستان می‌رزمند

نیاکانمان دست دیو سپید را بسته‌اند هیمنه تاریخ ما همگان را می‌ترساند

[روزگاری] بلخ و بخارا و شام تابع ایران بودند هند و ختن و یثرب و بیت الحرام[نیز]

شش هزار سال کره زمین را لرزانده‌است فرزندانِ سام و نریمان ما عجم‌ها.

اما بعداً مثل شهریار از خواب غفلت بیدار شده و به خویشتن خویش برگشته و فهمیده است که این داستانهای افسانه ای بیش نیست، تا جایی که سران قاجاریه را به دلیل بی مهری به زبان مادری مان به شدت نکوهش کرده است.

یکبار سعی داشته شعر ترکی اش را به شاه قاجاری عرضه کند. اما در این کار مورد عتاب قرار می گیرد. معجز پیرامون این مساله چنین می سراید. ظاهرا شعر معجز حاوی نکاتی پیرامون نقد سیاست های فرهنگی-آموزشی قاجاریان بوده است:

دیلیم تورکو، سؤزوم ساده اؤزوم صهبایه دلداده

منیم تک شاعیرین البت، اولار آشفته بازاری

دونن شعریله بیر نامه آپاردیم شاه ایرانه

دئدی:«ترکی نمی دانم مرا تو بچه پنداری!؟»!

اؤزو تورک اوغلو تورک، آمما دئییر بیر کان جهالتدیر!

خدایا مضمحل قیل تخت‌دن بو آل قاجاری!

ادامه دارد...

تاریخ
2024.09.25 / 17:31
نویسنده
Axar.az
سایر اخبار

معرفی اُدبای آذربایجان- نادر الهی ۷/۷ (قسمت پایانی)

معرفی اُدبا‌ی آذربایجان-نادر الهی- ۶/۷

معرفی اُدبای آذربایجان- نادر الهی ۵/۷

معرفی اُدبای آذربایجان- نادر الهی ۴/۷

معرفی اُدبای آذربایجان- نادر الهی ۳/۷

معرفی اُدبای آذربایجان/نادر الهی- ۲/۷

معرفی اُدبا‌ی آذربایجان/ نادر الهی- ۱/۷

معرفی اُدبا‌ی آذربایجان-حمیده رئیسی‌زاده/سحر (قسمت پایانی)

معرفی اُدبا‌ی آذربایجان-حمیده رئیسی‌زاده/سحر (قسمت پنجم)

معرفی اُدبا‌ی آذربایجان-حمیده رئیسی‌زاده/سحر (قسمت چهارم)

اخبار روز
Template fa/footer not found. FILE: /home/axaraz/www/classes/tpl.class.php, CLASS: tpl, LINE: 61