صفحه نخست نویسنده |
استاد علی بابازاده ایگدیر، از نویسندگان و فعالان دردآشنای آذربایجان جنوبی هست که، در راستای شناساندن چهرهی مرموز تفکر موسوم به پان ایرانیسم و شوونیسم فارسی به قشر جوان و جامعه تورکان ایران زحمات زیادی کشیده است.
بخش فارسی سایت Axar.az به پاس خدمات این استاد گرانمایه، سلسله مقالات اینترنتی ایشان را درج و تقدیم میکند.
قسمت: دوم
جلال آل احمد و موقعیّت زبان ترکی در ایران ۲
از نظر آل احمد جریان روشنفکری کُرد، به دلیل توجّه حکومت وقت ایران به مسئلۀ کردها در شمال عراق به میزان نسبتاً خوبی از جریان امور در ایران راضی است:
«اکنون با توجه به اینکه در مسئلۀ کردستان سیاست حکومت تهران بر نوعی حفاظت کجدار و مریز و کمک های غیرمستقیم به نهضت کردهای شمال عراق است و به این دلیل روشنفکر کردی که در این سوی مرز بسر می برد، چندان دلیلی برای نارضایتی ندارد و نیز با توجّه به اینکه در خوزستان با اقلیّت بسیار کوچکی (شاید در حدود ۲۰۰ هزار نفر) از عرب زبانان سر و کار داریم، امّا در مورد زبان ترکی با جماعتی در حدود ۶ ـ ۷ میلیون (آذربایجانی ـ قشقایی ـ ترکمن) ایرانی طرفیم؛ در صفحات آینده به مورد زبان ترکی و لطمه هایی که به علّت اخراج این زبان از حوزۀ فرهنگ و مدرسه و مطبوعات به تن روشنفکری ایران خورده است؛ اشاراتی خواهم کرد. شما خود این اشارات را در کردها و اعراب نیز تطبیق کنید.» (در خدمت و خیانت روشنفکران، صص ۲۸۰ ـ ۲۷۹)
قوم و خویش و ایرانی پنداری کردها در نزد سیاسیون قرن اخیر در ایران را باید از نتایج و رسوبات افکار روشنفکران فارسی در اندیشۀ سیاست ورزان ایرانی دانست. این انگاره از زمان مشروطه به بعد آغاز شد و نشانه های آن در دورۀ سلطنت احمدشاه و چند سال قبل از کودتای ۱۲۹۹ شمسی هم آشکار گشت. رویکرد مذکور باعث اتّخاذ سیاست هایی خاص در مواجهه با کردها در داخل و خارج ایران گشت و رویکرد حمایتی ایران از کردهای شمال عراق در سایۀ رفتارهای خصمانۀ دولت های عراقی علیه ایران شکل جدی تری به خود گرفت.
سیاست سنّتی خویش انگاری کرد به قدری در اذهان و سیاست این کشور ریشه دواند، که در دوران بعد از انقلاب هم تغییر چندانی در این رویه ایجاد نگشت.
با این وجود باید اذعان کرد برخلاف نظر آل احمد روشنفکر کرد برای نارضایتی در آن روز و امروز حداقل یک دلیل داشته است. نواحی کردنشین ایران در صد سال گذشته به مانند دیگر نواحی مرزی ایران، در محرومیّت به سر برده و سیاست گذاران ایرانی پیوسته به اصل تمرکز ثروت و سرمایه گذاری در استان های میانی و فارسی زبان ایران وفادار مانده اند و حاصل چنین سیاستی پایین بودن بنیۀ اقتصادی در استان های مرزی، من جمله نواحی کردنشین بوده است.
آل احمد این اختلاف زبان و حوزۀ فرهنگی متفاوت و مختلف روشنفکران ایرانی را یک عامل مؤثّر در اغتشاش و نا به سامانی جریان روشنفکری در ایران معرّفی می کند:
«اگر اغتشاش اوّل روشنفکری را در ایران ناشی از اختلاف حوزه های مختلف فرهنگی بدانیم ـ با زبان های مختلف ـ که روشنفکر ایرانی به آنها و در آنها درس خوانده، مثل فرانسه یا آلمانی یا انگلیسی و ... (و این قضیّه محاسنی هم دارد که به آن اشاره کرده ام و باز هم خواهم کرد) اغتشاش ماقبل اوّل، ناشی از اختلاف زبان های مادری ایشان است و سرکوفتگی هایی که به علّت اخراج زبان های مادری غیر فارسی از حوزۀ فرهنگ برای اهل آن زبان ها ایجاد کرده.» (در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۲۸۰)
مردم و روشنفکر غیر فارسی زبان ایران در قرن گذشته با مسئلۀ ممنوعیّت و به تعبیر آل احمد اخراج زبان مادری خود از حوزه های فرهنگ مواجه بوده است. این درد زمانی جلوۀ بیشتری می یافت، که روشنفکر فارسی زبان و فارس شده، حقیقت به این آشکاری را انکار می کرد و از وجود برابری در میان مردم ایران و انتخاب قلبی و داوطلبانۀ زبان فارسی از سوی اقوام غیر فارس برای نوشتن و تکلّم سخن می گفت و فارسی را محور وحدت، هویت ملّی و ضامن استمرار تمامیّت ارضی در ایران معرّفی می نمود. با مشاهدۀ این اوضاع چاره ای جز این برای ما باقی نمی ماند که از آل احمد به عنوان روشنفکر و نویسنده ای منصف، حقیقت بین و صریح اللهجه در اعتراف به جاری بودن چنین سیاست زبانی در ایران سپاسگزاری کنیم.
آل احمد به تحلیل اوضاع و احوال طبقات روشنفکری در برخی کشورهای آسیایی و کشورهای پیرامونی ایران می پردازد و اوضاع آنها را از نظرگاه خود تحلیل می کند. در ادامه نیز بحثی در بارۀ وضع روشنفکران در دمکراسی های توده ای پیش می کشد.او بعد از معیّن ساختن جایگاه طبقات روشنفکری در این کشورها و مقایسۀ جامعۀ روشنفکری ایران با کشورهای آسیایی، خاورمیانه و بلوک شرق؛ به دیگر مشکلات جامعۀ روشنفکری ایران رجوع می کند. از نظر وی یک مشکل مهم در این راه مشکل بی سوادی گستردۀ مردم در روزگار خود وی؛ یعنی، دهۀ چهل شمسی می باشد. او در این بخش به تشریح تأثیرات منفی بی سوادی و سیاست های حکومت ها بر آرمان ها و تولیدات فکری روشنفکران پرداخته و با اشاره به عدم جدیّت حکومت ایران برای باسواد ساختن مردم، از تأثیرات سوء رادیو و تلویزیون و رنگین نامه ها بر اندیشۀ باسوادان ایرانی سخن به میان می آورد.
او بعد از بیان تأثیرات بی سوادی جامعه بر کار جریان روشنفکری، به مسئلۀ روشنفکر و مشکل زبان ترکی در ایران ورود می کند و نتایج اسف بار ممنوعیّت زبان ترکی و اخراج آن زبان از میدان های مدرسه و دانشگاه و مطبوعات را برمی شمارد. آل احمد به احتمال قریب به یقین تنها نویسندۀ فارسی زبانی است، که از الزام استفاده از فارسی در آذربایجان با عنوان «تحمیل» یاد می کند. وی در مقدّمۀ سخن خود می گوید:
« آنچه گذشت، طرح مسئلۀ روشنفکران ایرانی بود و سنگینی بار وظایف ایشان از دریچۀ بی سوادی، یا به طور کلّی مشکل روشنفکران در ممالک استعمارزده و در میان مردمی که توانایی خواندن ندارند و فقط می توانند ببینند و بشنوند و حال آنکه مشکلات دیگر نیز مطرح است. مشکلات دیگری که روشنفکر فرنگی و غربی یا روشنفکر در حوزۀ دموکراسی های توده ای با آن طرف نیست، یا سال ها است که به حلّ آنها موفق شده است، یا اصلاً برای او مطرح نبوده است و برای اینکه بهتر متوجّه باشیم، که روشنفکر ایرانی کجا است، یکی دیگر از این مشکلات را طرح می کنم، که مشکل زبان ترکی است.» (در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۳۰۴)
بر آثار همۀ نویسندگان حوزۀ زبان و سیاست و روشنفکری قرن اخیر ایران احاطه ندارم، تا با اطمینان از استثنا بودن آل احمد در اعتراف صریح به مشکلات زبان ترکی در ایران و ابراز مخالفت با این سیاست صحبت کنم، لیکن در میان کسانی که آثار ایشان را ورق زده ام، آل احمد تنهاترین روشنفکر و نویسنده در این حوزه است، که در اظهار نظرها خیلی در قید و بند مشهورات و مرزهای مصنوع روشنفکران نژادپرست و حکومتی گرفتار نمی ماند و آنچه را که درست تشخیص می دهد، بی محابا به قلم می آورد.
ادامه دارد...
تاریخ
2024.09.27 / 17:57
|
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
|