صفحه نخست نویسنده |
استاد علی بابازاده ایگدیر، از نویسندگان و فعالان دردآشنای آذربایجان جنوبی هست که، در راستای شناساندن چهرهی مرموز تفکر موسوم به پان ایرانیسم و شوونیسم فارسی به قشر جوان و جامعه تورکان ایران زحمات زیادی کشیده است.
بخش فارسی سایت Axar.az به پاس خدمات این استاد گرانمایه، سلسله مقالات اینترنتی ایشان را درج و تقدیم میکند.
قسمت قبلی
قسمت: سوم
جلال آل احمد و موقعیّت زبان ترکی در ایران ۳
آل احمد با اشاره به کثرت جمعیّت ترک زبان در ایران، در مقایسه با متکلّمان زبان های دیگر می نویسد:
« پیش از این اشاره کردم، که از جمعیّت ۲۵ میلیونی ایران، دست کم ۶ تا ۷ میلیون نفر در حوزۀ زبان مادری ترکی به دنیا می آیند و در آن حوزه بسر می برند، امّا به این زبان مادری حق ندارند در قلمرو هنر و فرهنگ و مطبوعات و ابزار ارتباطی و خدمات اجتماعی سخن بگویند و ناچارند زبان دیگری را به کار ببرند، که فارسی است و از حوزه ای خارج از حوزۀ بالش زبان مادری به ایشان تحمیل شده است. » (در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۳۰۴ )
آل احمد در کتاب خود بارها بر جمعیّت ۶ تا ۷ میلیونی ترک ایران در برابر جمعیّت ۲۵ میلیونی کلّ کشور اصرار می ورزد و حتّی در فرازی از نوشته هایش به مطلب مندرج در یکی از نشریّات ترکیه در باب اعلام آمار ۱۱ میلیون نفری برای ترکان ایران متعرّض می گردد. وقتی نویسنده ای همچون آل احمد بر خلاف هم قطاران خود و قاطبۀ روشنفکران ایرانی یا به تعبیر خودش روشنفکران فارسی زبان، در صدد انتقاد از وضع موجود برآمده و چنان جریانی در سیاست و فرهنگ را مخلّ به جریان روشنفکری ایران و وحدت عاطفی و معنوی ملّت ایران در شمار آورده، اصرار چندین باره به تعیین نسبت حدود ۲۵ درصدی جمعیّت ترک زبان نسبت به کلّ جمعیّت ایران چه ضرورتی دارد؟!
شاید آل احمد نیز ناخواسته گرفتار همان مشکلی شده است، که خود برای روشنفکران ناراضی غربی برشمرده و آنها را سواران محمل استعمار دانسته بود و معتقد بود آنها حتّی اگر وجدان ناآرام تمدّن غرب هم باشند، باز از معاملۀ استعمار با جهان فقیر بهره می برند؟! به هر حال روشنفکر فارسی زبان و فارس شدۀ ایران با مشاهدۀ آقایی و حاکمیّت قومیّت فارس بر اقوام دیگر و نشاندن فارس در جایگاه نماد، مالک و وارث همه چیز تاریخ این سرزمین، احساس منفعت و شعف معنوی می کند و با وجود شناخت مسئله و عذاب وجدان ناشی از آن، گاهی هم مراقب است که جایگاه قوم خود را خیلی متزلزل نکند!
آل احمد در بارۀ وجود تبعیض بین زبان ترکی و گروه زبان های هم خانواده با فارسی اعتقاد دارد:
« یعنی که در مدارس، در مطبوعات، در رادیو و تلویزیون، در نامه نگاری های دولتی به کار بردن زبان مادری ایشان ممنوع است. بکلّی ممنوع است. فقط روزی نیم ساعت از رادیو تبریز چیزی به زبان ترکی پخش می شود؛ در حالی که نه تنها برنامه های عریض و طویل رادیویی به کردی هست، بلکه حتّی به لهجۀ گیلکی هم از رشت برنامه ها پخش می شود! قدم اوّل از نتایجی که مترتّب بر این وضعیّت است، اینکه ۶ ـ ۷ میلیون آدمی را در ایران از بدوی ترین حقوق بشری محروم کرده ایم، که به کار بردن آزادانۀ هر زبانی باشد، که می خواهند.. » (در خدمت و خیانت روشنفکران، صص ۳۰۵ ـ ۳۰۴ )
نویسنده بر نکتۀ خوبی انگشت می گذارد و نشان می دهد نگاه او به مسائل مرتبط با مسائل زبانی ایران همه جانبه است و به ظرایف و طرایف اعمال شده از جانب حکومت اشراف دارد. از نظر جامعۀ روشنفکری ایران، به جز ترکی و عربی، بقیّۀ زبان ها در این کشور خودی هستند و زبان هایی چون کردی و گیلکی زیر مجموعۀ فارسی و در زمرۀ برادران کوچک قوم غالب هستند و لازم است در معامله با آنها جانب احتیاط و محابا رعایت شود. از همین روست که حکومت پهلوی در داخل استان آذربایجان غربی یک شبکۀ مستقل کردی تأسیس می کند و شبکۀ مرکز استان را هم به اختصاص بخشی از برنامه های خود به زبان کردی ملزم می گرداند و همین رویه در دوران بعد از انقلاب با همان شدّت و حدّت تعقیب می گردد.
به بیان دیگر زبان قوم اقلیّت و مشکل آفرین در این استان، سهمی بیش از زبان اکثریّتی که نقش مدافع امنیّت و تمامیّت ارضی کشور در این سوی کشور را ایفا می کند؛ از آن خود می سازد.
این را هم باید اذعان کنیم که زبان های مورد اشاره نیز در کنار ترکی در معرض انهدام قرار دارند و تنها تفاوت قضیّه در این است، که قصد و سیاست نابود ساختن ترکی به آشکاری اعلام می گردد و توازن کاملی بین سیاست اعلامی و اعمالی حکومت برقرار می شود. در این چهارچوب روشنفکران و نویسندگان و سیاسیون نامدار و بی نام هم وظیفۀ برهانی کردن ضرورت نابودی ترکی را بر عهده می گیرند، لیکن در رابطه با زبان های دیگر خیلی به ندرت از ضرورت نابود ساختن آن زبان ها گفتگو می شود و زبان های مذکور در مسیری نسبتاً طبیعی در سایۀ هژمونی زبان فارسی راه ضعف و نابودی تدریجی را می پیمایند.
آل احمد در بخش دیگری از کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» با لحاظ کردن وجود کشورهای متعدّد چند زبانه در دنیا، برای چند زبانه بودن یا لااقل دو زبانۀ فارسی ـ ترکی بودن در ایران مانعی نمی بیند:
« ببینیم چه نتایج دیگری بر این وضعیّت مترتّب است. با توجّه به اینکه ملیّت های چند زبانه در روزگار ما اندک نیست (هند، عراق، لبنان، یوگسلاوی، سویس و غیرهم) و نیز با توجّه به اینکه در ایجاد وحدت ملّی مردم یک ناحیۀ جغرافیایی، عوامل: مذهب، تاریخ، آداب، شرایط اقلیمی و بسیاری عوامل دیگر نیز مطرح است و به هر صورت وحشتی نیست، که اگر مردم آذربایجان را به کار بردن زبان ترکی (یا آنچنانکه به غلط اسم گذاری کرده اند: آذری) آزاد و مختار بگذاریم. » (در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۳۰۵)
ادّعای روشنفکران و به تبع آنها سیاستمداران ایرانی در باب ضرورت تک زبانی در ایران یا مخاطره آمیز بودن میدان دادن به زبان های غیر فارسی و بخصوص ترکی، ریشه در عقب ماندگی فکری - سیاسی و تمایلات نژادپرستانه دارد.
در جهان تعداد قابل توجّهی کشور دارای دو یا چند زبان رسمی وجود دارند و البتّه هیچ کدام هم تجزیه نشده اند. تجزیه کشورهای چون شوروی یا یوگسلاوی دخلی به اختلاف زبان نداشت. آنها ترکیبی از ملّت هایی متفاوت و مختلف بودند، که به صورت قراردادی برای مدّتی به عنوان یک کشور، دور هم گرد آمده بودند و سپس در سایۀ تغییر اوضاع ترجیح دادند راه خود را از همدیگر جدا کنند.
آل احمد تعدادی کشور دارای چند زبان رسمی را نام می برد و البتّه ضرورتی برای نام بردن از تعداد بیشتری از این قبیل کشورها مانند: کانادا، سنگاپور، فرانسه، بلژیک و ... نمی بیند. واقع مطلب هم همین است. اگر روشنفکر و سیاستمداری در پی مباحثۀ بی غل و غش و تضارب آرا و رسیدن به حقیقت باشد، یک مثال هم کافی است و در صورتی که نظیر روشنفکران و سیاستمداران ما اساس کار خود را بر عناد و خود را به نافهمی زدن گذارده باشد صد مثال هم راه به جایی نمی برد.
ادامه دارد...
تاریخ
2024.09.28 / 12:00
|
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
|