بالا

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- جلال آل احمد/۵

صفحه نخست نویسنده
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

استاد علی بابازاده ایگدیر، از نویسندگان و فعالان دردآشنای آذربایجان جنوبی هست که، در راستای شناساندن چهره‌ی مرموز تفکر موسوم به پان ایرانیسم و شوونیسم فارسی به قشر جوان و جامعه تورکان ایران زحمات زیادی کشیده است.

بخش فارسی سایت Axar.az به پاس خدمات این استاد گرانمایه، سلسله مقالات اینترنتی ایشان را درج و تقدیم می‌کند.
قسمت قبلی
قسمت: پنجم
جلال آل احمد و موقعیّت زبان ترکی در ایران ۵

آل احمد در بارۀ وجود و حضور زبان ترکی در ایران به عنوان یک واقعیّت انکار ناپذیر می نویسد:

« کمی وسعت نظر داشته باشیم؛ می توان قدم را فراتر گذاشت و دید که گرچه ترکی نتوانست پس از دو هزار سال معارضه با فارسی، خود را از سمت شرق به این ولایت تحمیل کند ـ چرا که خراسان را با همۀ عرض و طول تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی اش پیش رو داشت؛ به عنوان سد سکندری ـ عاقبت لقمه را از پس سر به دهان ما گذاشت؛ یعنی، که از آذربایجان و اکنون این دیگر یک واقعیّت تاریخی است، که چه بخواهیم، چه نخواهیم، وجود دارد و نمی شود انکارش کرد. » (در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۳۰۷)

البتّه با اعتذار از روح بلند مرحوم آل احمد؛ باید گفت: ترکی در خراسان هم تأثیر گذاشت. اکنون اکثریت جمعیت خراسان شمالی ترک می باشند و خراسان رضوی هم جمعیّت ترک کم ندارد. زبان ترکی، سغدی و دیگر زبان ها و گویش های هم خانوادۀ فارسی را در خراسان بزرگ از بین برد و جانشین آن شد و اکنون بیش از نود درصد آسیای میانه قلمرو ترک زبانان است و فارسی فقط در کشور کوچک تاجیکستان آن هم بین شصت در صد مردم این کشور تکلّم می گردد و اگر تاریخ رسمی و مورد قبول در ایران را مبنای داوری قرار دهیم، می توان باور کرد که ترکی لقمۀ اوّل را در همان خراسان بزرگ برداشته و این زبان را در دهان متکلمان غیر ترک قرار داده است.

با این وجود پذیرفتن وجود زبان ترکی در ایران و آذربایجان به عنوان یک واقعیّت عینی و تاریخی از طرف آل احمد باعث می گردد نسبت به این مرد پاک باخته ادای احترام کنیم. این پذیرفتن زبان ترکی در ایران به عنوان یک واقعیّت تاریخی، دقیقاً همان کاری است که چند هزار روشنفکر و سیاستمدار صد و چند سال اخیر ایران، با بستن چشمان خود بر حقیقت، از پذیرش آن طفره رفته اند.

از نظر آل احمد واقع شدن آذربایجان در میدان اصلی جنگ در عصر صفوی و قاجار با عثمانی و روس، در کنار واقع شدن در سر راه تازه های فرهنگی و فنّی هم نقشی در استحکام موقعیّت زبان ترکی در این ایالت داشته است:

«در برخوردهای ایران با عثمانی و روس در سراسر دوران صفوی، تا اواخر دورۀ قاجار ـ یعنی، از اوایل قرن دهم هجری تا اواخر سیزدهم ـ میدان اصلی جنگ آذربایجان است. اغلب شهرهای آذربایجان در طول این سه چهار قرن بارها غارت و اشغال شده است و ویران گشته و پیش از آن نیز تبریز و سلطانیّه بارها پایتخت بوده. به هر صورت در شروع برخورد ما با فرنگ و تکنولوژی لطمه های اوّل را آذربایجان خورده؛ ضمن اینکه قدم های اوّل را برای مقاومت نیز در همان جا برداشته اند. به کار بردن سلاح آتشی، تأسیس روزنامه، تأسیس مدرسه، نمایش نامه نویسی، ترجمه از فرنگی، سفرنامه نویسی و ... همه یا در آذربایجان یا از آنجا شروع شده و آیا به اعتبار همین پیشقدمی ها و پیشقراولی ها نیست که در سراسر دورۀ قاجار تبریز ولیعهدنشین است؟ » (در خدمت و خیانت روشنفکران، صص ۳۰۸ ـ ۳۰۷)

آذربایجان از گذشته های دور مهم ترین عقبۀ فرهنگی، سیاسی، نظامی و حتّی اقتصادی ایران بوده است. این سرزمین نه مانند نواحی کویری خالی از سکنه و زراعت و دامداری بوده، نه به مانند ایالات حاشیۀ جنوبی خزر یک ناحیه بن بست و محصور در میان ارتفاعات دیوار مانند بوده و نه به مانند برخی نواحی دیگر کوهستان محض بوده، تا سر در گریبان خود فرو برد و نقش چندانی در اتّفاقات فلات ایران نداشته باشد.

افزون بر همۀ اینها آذربایجان یک چهار راه بزرگ و محل رفت و آمدهای بسیار بوده و طبعاً از این موقعیّت هم برای استمرار حیات پویا و تأثیرگذار خود بهره برده است. تثبیت شدن مرزهای سیاسی در قرن اخیر موجب کاهش بهره مندی آذربایجان از مزیّت در مسیر رفت و آمدها بودن شد. گسترش مسافرت های هوایی و دریایی هم در این خلوت شدن جاده های آذربایجان نقشی ایفا کرد و عزم حکومت های مرکزی برای کاستن از موقعیّت و تأثیرگذاری آذربایجان در امور ایران، در کنار بی خیالی و بی مبالاتی آذربایجانی، آخرین میخ ها را بر تابوت آذربایجان کوبید، تا این ایالت از اسب افتاده، با یکی از بدترین دوران های تاریخی خود را رو در رو گردد و برای از اصل افتادن روزشماری کند.

آل احمد برای یافتن یک قرینۀ تاریخی جهت نشان دادن موقعیّت تبریز و آذربایجان سراغ خراسان می رود و می نویسد:

« اعتبار خراسان در حوزۀ خلافت اسلامی یکی به این بود، که ولایتعهد نشین خلافت بغداد شد، یا به عکس و همین واقعیّت فرعی خود اعتبار مجدّدی برای خراسان فراهم کرد، که از آنجا اوّلین نهضت های استقلال طلب در مقابل بغداد برخیزند. منتهی اگر ولایتعهدنشینی طوس نوعی استمالت بغداد بود از حوزۀ جغرافیایی بزرگی که هم می توانست مزاحمتی برای بغداد فراهم کند و هم می بایست نگهبان بیضۀ اسلام باشد در مقابل هجوم ترکان؛ ولایتعهدنشین تبریز استمالت دیگری بود از حکومت تهران، تا خط اوّل جبهه اگر نه مصون، دست کم دلگرم بماند. آن وقت با توجّه به تمام این مقدّمات؛ آیا نمی بینید، که چرا مفهوم انجمن های ایالتی و ولایتی به اصرار تبریزیان در قانون اساسی گنجانده شده؟ و چرا مشروطیت را قیام تبریز نجات داد؟ و چرا نهضت خیابانی و پیشه وری و هر دو با یک اسم و عنوان هم از آذربایجان ظهور کرد؟ » (در خدمت و خیانت روشنفکران، ص۳۰۸)

استمالت از خراسان و دلگرم نگه داشتن این ایالت برای حفظ بیضۀ اسلام یا بیضۀ خلافت در برابر ترکان نبود. تا این تاریخ، ترکان بسیاری در همان عراق و حول و حوش خلافت حضور تعیین کننده ای داشتند و زندگی ترک و عرب و فارس به حد کافی در هم تنیده بود و ترک یک دشمن خارجی محسوب نمی شد، تا لازم باشد در برابر آن ایالت خراسان به لحاظ سیاسی یا عِدّه و عُدّه نیرومند و دلگرم بماند. از همین رو مقایسۀ آل احمد بین خراسان قرن دوم با آذربایجان قرن سیزدهم مقایسۀ بی عیبی نبود.

ادامه دارد.

تاریخ
2024.10.01 / 15:20
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
شرح
سایر اخبار

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- جلال آل احمد/۸

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- جلال آل احمد/۷

معرفی اُدبا‌ی آذربایجان-معجز شبسترلی (قسمت هفتم و پایانی)

نتانیاهو در پی چیست؟

نقش قاجاریه در مدرنیته کردن ایران-۴/۵

نقش قاجاریه در مدرنیته کردن ایران-۳/۵

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- جلال آل احمد/۶

کله‌قندی به نام فیلترینگ

نقش قاجاریه در مدرنیته کردن ایران-۲/۵

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- جلال آل احمد/۴

اخبار روز
Template fa/footer not found. FILE: /home/axaraz/www/classes/tpl.class.php, CLASS: tpl, LINE: 61