بالا

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عبدالعلی کارنگ /۲

صفحه نخست نویسنده
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

علی بابازاده ایگدیر، از نویسندگان و فعالان دردآشنای آذربایجان جنوبی هست که، در راستای شناساندن چهره‌ی مرموز تفکر موسوم به پان ایرانیسم و شوونیسم فارسی به قشر جوان و جامعه تورکان ایران زحمات زیادی کشیده است.

بخش فارسی سایت Axar.az به پاس خدمات این استاد گرانمایه، سلسله مقالات اینترنتی ایشان را درج و تقدیم می‌کند.

قسمت قبلی

حوزه‌های قلم فرسایی عبدالعلی کارنگ

یکی از حوزه‌های قلم فرسایی عبدالعلی کارنگ مقدّمه نوشتن بر تعدادی کتاب تألیف شده از جانب دیگران بوده است. کتاب «بحثی در باره زبان آذربایجان» نوشته محمدّرضا شعار از نظامیان پان فارسیست آذربایجانی دوره پهلوی یکی از این کتاب ها می باشد، که در سال ۱۳۴۶ نوشته شده است. کتاب مذکور به لحاظ علمی اثری فاقد ارزش تلقّی می گردد. مخصوصاً غرض ورزی در کنار فقر شناخت از زبان تركي منجر به بروز اشتباهات و اظهار نظرهای عجیب و غریب وی در لغت‌شناسي شده و نامبرده بسياري از واژه‌هاي تركي را به فارسي بخشيده است. اشتباه فاحش ديگر وي آوردن تعدادي از واژه‌هاي عربي موجود در زبان تركي آذربايجاني به عنوان شاهد مثال براي اثبات فارسي بودن زبان آذربايجان در گذشته بوده است، كه اين امر حكايت از ناآشنايي وي با زبان عربي هم دارد.

کارنگ با وجود همۀ ناراستی ها، مانند شعار یک عامی بحت و بسیط نبود و بر مشکلات بسیار موجود در کتاب مذکور وقوف داشت. او بر همین اساس انتقادات مختصری متوجّه کتاب «بحثی در بارۀ زبان آذربایجان» کرده و نوشته را متّکی بر شور و شوق و به تعبیر خود «عشق و علاقۀ مفرط قابل تحسین ایشان به ایران عزیز و زبان فارسی» می داند. کارنگ در این مقدمه، بخشی از کج اندیشی های خود را نیز به معرض نمایش می گذارد.

او در سرآغاز مقدّمۀ خود بر کتاب «بحثی در بارۀ زبان آذربایجان» مطابق معمول این قبیل تقریظات به ستایش از نویسنده برمی خیزد و سپس، به سوابق تحقیق در بارۀ زبان آذربایجان اشاره می کند و با تقسیم این قبیل مباحث را به سه دسته، در معرفی دسته نخست می نویسد:

« جمعی نظرشان اثبات این مطلب بوده، که ترکی از قرنها پیش از اسلام به این شکل و صورت در آذربایجان وجود داشته و زبان معمول و متداول در بین مردم بوده و زبانی با ریشۀ آریائی در اینجا اصلاً وجود نداشته و فقط در سالهای اخیر فارسی دری، راهی به آذربایجان یافته است. مقالات نویسندگان احساساتی پان تورکیست از این مقوله است و قابل اعتنا نیست، چه آنها نویسنده بودند و احساساتی، نه محقق و پایبند منطق و مدارک تاریخی. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج ۱، صص ۳۲۸ ـ ۳۲۷)

نویسنده با مسکوت گذاردن استدلالات و استنادات نویسندگان ترک، اعمّ از ایرانی و خارجی، در بارۀ قدمت زبان ترکی در ایران و آذربایجان، به همین راحتی حکم غیرقابل اعتنا بودن را در بارۀ آنها جاری می کند. این سیره منحصر به کارنگ نیست و همۀ نویسندگان اردوگاه شووینیسم ایرانی هنگام رو در رو شدن با تألیفات نویسندگان ترک به همین شیوه عمل می کنند. راهی جز این هم ندارند، چرا که نه می توانند در اسناد مؤیّد آرای ایشان تشکیک کنند و نه قدرت مقابله با استدلال و منطق ایشان را دارند.

عبدالعلی کارنگ در توصیف دستۀ دوم از اظهار نظرکنندگان در موضوعات مربوط به زبان آذربایجان می نویسد:

«عدّه ای نیز حساسیّتی نسبت به زبانهای غیر آریائی دارند و نه تنها متعذّر است که باور کنند از قرنها پیش لهجه ای از زبان سلاجقه به آذربایجان راه یافته، بلکه حالا نیز معتقدند که چنین زبانی وجود ندارد. زبان مردم آذربایجان فارسی است، اگر کسی هم به زبانی غیر از فارسی حرف می زند؛ خیانت می کند. باید انابه و استغفار کند و به زبان دیرین و شیرین آباء خود سخن بگوید. این اندازه احساسات تند نیز با منطق جهان امروز جور درنمی آید. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج ۱، ص ۳۲۸)

شاید گفتۀ کارنگ برای کسانی که با سوابق امر و نوشته‌های نویسندگان فارسی‌گرا و ترکیستیز ایرانی در بارۀ مسائل زبانی آذربایجان آشنایی ندارند؛ عجیب جلوه کند، لیکن حقیقت امر جز این چیز دیگری نیست و گروهی از نویسندگان ایرانی در حوزه‌های تاریخ و ادبیّات و سیاست به واقع در بارۀ زبان کنونی آذربایجانی چنین اظهاراتی را بر زبان و قلم خود جاری کرده و اصل وجود زبان ترکی در گذشته و حال آذربایجان را رد کرده اند.

خود کارنگ با وجود ردّ این رویکرد غلط و افراطی و پذیرش جور در نیامدن آن با منطق جهان امروز، یکی از پیروان همین نگرش فوق ابلهانه است. او در نوشته های خود وجود زبان ترکی در آذربایجان را امری نوظهور و حاصل رسیدن سلجوقیان به این ملک دانسته و آن را اتّفاقی ناگوار تلقّی می کند. بعد از آن به وجود زبان مجعول آذری در گذشتۀ آذربایجان انگشت می گذارد و در نهایت برای تضعیف بنیان ترکی در ایران و آذربایجان، تصویری از زبان ترکی آذربایجانی ترسیم می کند، که هیچ نسبتی با واقعیّت امر ندارد. در تصویر مجعول او از ترکی آذربایجانی، این زبان ترکیبی از فارسی، عربی و یک زبان موهوم و من درآوردی به نام «آذری» است، که البته تعدادی واژۀ دخیل ترکی را هم در خود پذیرفته است!

کارنگ گروه سوم از اظهار نظر کنندگان در بارۀ زبان آذربایجان را هم اینگونه معرّفی می کند:

«گروه سوم کسانی هستند که می گویند هر داعیه ای باید متّکی به مدرک و سند تاریخی باشد. برای اثبات مدّعا و اظهار نظر باید به اوّل تاریخ برگشت، به آرامی ورق زد، با آن پیش آمد و آنچه مستند و عاقلانه است؛ پذیرفت و ملاک ادّعا و داوری ساخت و احساسات وطنخواهانۀ شدید را نیز که به موقع و محل خود بسیار پسندیده و قابل تقدیس است، ابداً در کار تحقیق و زبانشناسی دخالت نداد. » (زبان فارسی در آذربایجان، ج ۱، ص ۳۲۸)

لابد در نظر نویسنده مرجع و محل تبلور این شیوۀ عمل هم خود وی و گروه همفکران او هستند. خوانندۀ ناآشنا با کارنگ و ناآشنا با روش کار کلّ نویسندگان فارسی‌گرا و ترکی‌ستیز ایرانی، با خواندن این بخش گمان می برد او و همفکرانش در زمرۀ عمل کنندگان به این شیوه پژوهش بوده اند و در سایۀ این کار مبتنی بر متود و اصول، مو لای درز نتایج پژوهش‌های ایشان نمی رود، لکن این ظاهر قضیّه است و محتوای آثار خلق شده از طرف ایشان نمونههای بی نظیری از دروغ پردازی، انحراف، جعل، استنتاج غلط و وارونه نمایی در معرض دید خواننده می گذارد.

این نویسنده بر خلاف ادّعای خود در باب برگشتن به اوّل تاریخ و ورق زدن تاریخ و پیش آمدن با آن، یا دلبسته بودن به کار مستند، قبل از هر ورق زدنی حکم خود را صادر کرده، ادّعا می کند در و دیوار آذربایجان و کلّ منابع نوشتاری، غیر ترک بودن این ایالت را فریاد می زند:

«این دسته با استناد به مندرجات کتیبه‌های موجود در سینۀ کوه سرفراز سبلان، خان تختی، قلاع باستانی، کلیساها و مساجد قدیمی آذربایجان و نوشته‌های تواریخ یونانی، ارمنی و عرب و ایرانی به این نتیجه می رسند که، در مدّت سی و دو قرن تاریخ آذربایجان به تدریج زبان اورارتو، منائی(مانایی)، مادی، پارتی، پهلوی، عربی و فارسی دری، زبان کتابت و محاوره بوده و به موازات این زبانها لهجه‌های گوناگون آریایی دیگر نیز که ریشۀ مادی و پارتی داشتند، در نقاط مختلف آذربایجان متداول بوده اند. » (همان، ص ۳۲۸).

در نوشتۀ کارنگ همۀ زبان‌ها حضور دارند، جز ترکی و زبان مادری خود وی، و همین خود معرف خوبی از بی‌ریشگی و اندیشۀ معیوب وی و همانندان اوست که در سرزمین خود همه چیز و همه کس جز خود و مردم خود را قبول دارند. بر خلاف ادعای وی حداقل در برخی نوشته‌های تواریخ عربی و فارسی نشانه های خوبی از ترک‌نشین بودن آذربایجان در صدر اسلام و قبل از آن وجود دارد. کارنگ تاریخ آذربایجان را به سی و دو قرن محدود می کند و با به هم آمیختن مردمان و تمدّن‌های ماقبل طوایف موسوم به آریایی، تلویحاً آنها را نیز همگروه زبانهای آریایی می گرداند و سپس عربی و فارسی را هم به آنها ملحق می کند. در نظر این ترک از خود بریدۀ آذربایجانی، زبان ترکی تنها زبان نبوده و ناحق در گذشت وحال آذربایجان بوده است.

ادامه دارد...

تاریخ
2024.10.16 / 18:08
نویسنده
Yakamoz
سایر اخبار

الحاق کجا به کجا؟

دشمنی ایران با آمریکا از نوع "کبریت بی‌خطر" است

جمهوری آذربایجان و جمهوری مداحان

تاثیر ناسیونالیسم دولتی- فارسی بر ناسیونالیسم قومی در‌ایران-۷/۸

کنکاش یک نوحه

تاثیر ناسیونالیسم دولتی- فارسی بر ناسیونالیسم قومی در‌ایران-۶/۸

تاثیر ناسیونالیسم دولتی- فارسی بر ناسیونالیسم قومی در‌ایران-۴/۸

جناب پزشکیان گویا فرقی نمی کند چه کسی رئیس جمهور باشد!

ایران نمی‌تواند مانع ایجاد کریدور زنگه‌زور شود

تاثیر ناسیونالیسم دولتی- فارسی بر ناسیونالیسم قومی در‌ایران-۳/۸

اخبار روز
Template fa/footer not found. FILE: /home/axaraz/www/classes/tpl.class.php, CLASS: tpl, LINE: 61