صفحه نخست نویسنده |
پان ایرانیستهای روشنفکرنما
دكترحميدي به تبعیّت از مکتب فکری ـ سیاسی رایج روزگار خود با ترک و زبان ترکی میانهای ندارد و از رهگذر این دیدگاه، هیچ حقّی را برای این زبان در داخلۀ ایران به رسمیّت نمی شناسد. در سایۀ این نگرش حمیدی پیشنهاد فرقۀ دمکرات در استفاده از زبان ترکی در مکاتبات اداری و تدریس در مدارس و دانشگاههای آذربایجان را نمی پذیرد. از نظر حمیدی نباید در ایران و آذربایجان از زبان ترکی حرفی زده شود، لذا در شعر «غوغای آذربایجان» در این باره می گوید:
گر نبود از از «انحصار لهجۀ ترکی» سخن ترک و تاجیکی نبود الای آذربایجان (سال های سیاه، ص ۱۱۸)
او در هنگام رودر رو شدن با این قوم و زبانش ضرورت چندانی برای رعایت ادب و نزاکت در خود نمی بیند. گویی بيادبي را نيز همچون ديگر سجايا از باستانگرايان به ارث برده است.
حمیدی در برخي اشعار و نوشتههايش لحني هتّاك و گستاخ دارد. از جمله در شعري كه در بارة واقعة سميرم در سال ۱۳۲۴ با عنوان «چند كلمه با مردمكُشان سميرم» سروده است؛ گوشه هايي از اين بيادبي و گستاخي و بيجنبه بودن خود را آشكار ميسازد:
سر زد از انبـوهي سرگين درخت ايلخانـي تازه شد از نـو ره تيمـوري و رسم طغانـي
خان فزونتر گشت از دوران چنگيز و هلاكو چوب اگر بر فرق سگ كوبي بريزد ايلخـاني (همان، ص ۱۲۷)
پر واضح است كه حميدي با آوردن «ايلخاني»، «تيموري» و «طغاني» در پي كوبيدن و تخطئة كدام قوم و زبان است. اين هم از ديگر مشكلات باستانگرايان است كه همه مصيبتها و بدبختيهاي ايران و همه رذايل اخلاقي موجود در مردم ايران را نتيجة كوچ و حضور تركان ميدانند.
حمیدی قشقاییها را هم به عنوان «توله سگهای پس افکند سربازان تولی» معرّفی کرده؛ می گوید:
توله سگهای پس افکند قراولهای تولی سخت می لافند از این نسبت چنگیزخانی
(سال های سیاه، ص ۱۲۷)
او با وجود تمام بدگوییها از رضاشاه و دوران قدرت و سلطنت او، از ظلمی که در دوران حاکمیّت وی علیه عشایر اعمال شد، سخنی نمی گوید. عکسالعمل عشایر و مشخّصاً قشقاییها در دورۀ بعد از سقوط رضاشاه دقیقاً نتیجۀ رفتارهایی بود، که به امر رضاشاه علیه عشایر اعمال شد و آنها نیز به محض یافتن فرصتی دوباره به انتقام از قشون دولتی پرداختند، که ایشان را به روز سیاه نشانده بود.
همین حکم در بارۀ آذربایجان هم جاری بود. حمیدی و همانندان او فقط محکوم کردن بلد بودند و هیچکدام حاضر نشدند کلامی در نکوهش رفتارهای نابخردانۀ حکومت واپسگرای رضاشاه علیه آذربایجان یا عشایر ایران بنویسید.
روش آنها دفاع از دولت مرکزی با وجود همۀ معایب و مظالم آن بود. حمیدی اگرچه در مجموعۀ «سالهای سیاه» می کوشد در هیئت یک مبارز و مخالف با ظلم و غارتگریهای دوران رضاشاهی ظاهر شود، لیکن هیچگاه بر ظلم این پادشاه جاهلمنش علیه آذربایجان یا قشقایی سخنی نمی گوید و در نقطۀ مقابل آن، اقدامات آذربایجانی و قشقایی را که در جهت اعتراض، یا تلاش برای احقاق حقوق خود انجام می گیرد؛ محکوم می سازد.
حمیدی خسرو و ناصر قشقایی را هم از ناسزاگویی خود بی نصیب نمی گذارد و زنندهترین ناسزاها را علیه ایشان به کار می گیرد:
خسروا ! این خسرو صحرانـورد پیرهـن در
از کجـا آورده این جـاه و جلال و زندگـانی
وین بز گردنکش احمق، که ناصر نام دارد
کیست تا بر طوطی دولت کند شکرفشانی؟ (سال های سیاه، ۱۲۹)
شاعر قشقایی را از ایستادن در برابر اورنگ کیانی برحذر داشته، می گوید:
این شگفتی تَر که کس این گاوریشک را نگوید
کای بز کوهی مکن بازی به اورنگ کیانی (همان، ۱۲۹)
در بیتی دیگر، به گونۀ دیگر از خجالت خان قشقایی درمی آید که:
تو یکی خربندهای در زیر ران خرسواران
پای استعماریان را کرده هر دم نردبانی (همان، ۱۲۹)
حمیدی، خان قشقایی را از بالیدن به نژاد و دودمان خود هم برحذر می دارد:
ای غلام دیو دل، بنشین به جای خویش بنشین
دم مزن از دودمان خود که رسوای جهانی
از نـژاد خویش می نـازی، کـه بـود از آسمـانـها
با تو تاریخ جهـان هم می کند همداستانی (همان، ۱۳۰)
شاعر می گوید دلیلی برای تأیید بزرگیهای خان قشقایی نمی شناسد و اصل و نسب وی جز «نکبت جاوید» چیز دیگری نیست:
معنی اصل و نسب گر نکبت جاوید باشد
ای خوشا بی نسبتی، وی خوش تو را بی دودمانی (همان، ۱۳۰)
در شعر «دخمۀ کبود» هم که آن را در مذمّت آزاد کردن رؤسای عشایر و بازپس دادن سلاح ایشان سروده؛ ناصر و خسرو قشقایی را دیوهای از بند رسته می نامد:
رها کرده گیتی همه دشت و کوه به دیـوان از بند گشته رها (همان، ۱۲۰)
ادامه دارد...
تاریخ
2024.11.27 / 15:55
|
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
|