ایران امروز و بعد از تجربه عمیق حکومت دینی با محوریت فقاهت، در آستانه تحولی عظیم و تاریخی قرار دارد.
این تحول کاملا فرا انقلابی و در عبور از جمهوری اسلامی است.
تحولی فکری و فرهنگی، تحولی سیاسی و اجتماعی، تحولی علمی وجهشی به فناوریهای نوین،جبران عقب ماندگیها و محرومیتها.
زمینههای نقش آفرینی و تاثیرگذاری روشنفکران و اندیشمندان و مبارزان با استبداد و اقشار مختلف مردم، بویژه جوانان در این مسیر کاملا فراهم شده است.
منتقدان داخلی و تحلیلگران خارجی همگی در یک راستا پایان حکومت دینی در ایران را پیش بینی میکنند.
خرد جمعی جامعه ایرانی و اراده عمومی مردم، روندی تحولخواه دارد.
تلاشهای باقیمانده قدرت در ایران برای حفظ نظام در برابر اراده مردم، بیهوده و خسارت بار و پرهزینه خواهد بود.
هزینهای که ممکن است به نابودی کامل اعتقاد و باور دینی در ایران و نسلهای آیندهساز آن معطوف گردد.
ناتوانی و ناکارآمدی و شکست دکترین ولایت فقیه در اداره کشور و تحقق اهداف آرمانی انقلاب اسلامی کاملا آشکار شده و محدودیتها و محرومیتهاست که زمینهساز یک رنسانس عظیم در ایران معاصر است.
دقیقا مشابه آنچه برای حاکمیت کلیسا در پایان قرون وسطی اتفاق افتاد.
دانشگاهیان، محافل اندیشه و نقد و نظر، معلمان و فرهنگیان، صاحبنظران اقتصادی، منتقدان اجتماعی، مصلحان و نو اندیشان دینی در هدایت افکار عمومی بسوی این تحول عظیم دخیل و موثر و نقش آفرین هستند.
پیش بینی زمان برای این تحول عظیم البته بستگی به شرایط و روند بیداری جامعه و سرعت تاثیر گذاری افکار و اندیشههای متکثر امروزی است.
مقاومت در برابر این سیل عظیم تقریبا کاری مشکل و قریب به محال خواهد بود.