بالا

چرایی مقبره تراشی کمپانی هند شرقی برای فردوسی!

صفحه نخست نویسنده
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

برای یافتن قبر فردوسی، کمپانی هند شرقی از بمبئی هند افسری بنام ویلیام فریزر را به ایران میفرستد و از طرفی لندن و مسکو و پاریس هم در موضوع یافتن قبر فردوسی فعال شدند، یعنی علاقه به یافتن قبر فردوسی نزد قدرتهای استعماری فرامنطقه ای بیشتر از مردم منطقه بود.

اولین کسی که حدود ۱۸۳۶ رمز خواندن کتیبه بیستون یعنی پارسی قدیم "هخامنشی" را کشف(جعل؟) میکند، طبق معمول افسر کمپانی هند شرقی(مافیا) سر هنری راولینسون است که از هندوستان به ایران فرستاده شده بود. کتیبه های میخی دیگر هم در منطقه هم برپایه یافته های(جعلیات؟) راولینسون خوانده میشود.

کمپانی هند شرقی انگلیس که در سال ۱۶۰۱ برای تجارت بهارات تأسیس شده بود تبدیل به اولین و بزرگترین مافیای مواد مخدر و برده و بزرگترین قدرت استعماری جهان میشود. این کمپانی خصوصی از نظر نظامی و اقتصادی قویتر از دولت انگلیس میشود و برای مهندسی هویت و تاریخ در ایران تلاش و سرمایه گذاریهای بسیار میکند.
مثال دیگر از نقش استعمار در تاریخ و هویت سازی برای پانفارس، ژنرال سر پرسی سایکس فرمانده قوای انگلیس برای اشغال ایران قبل جنگ اول جهانی است که ایشان برای کشوری که اشغال کرده ۲ جلد کتاب تاریخ پرشیا هم نوشته است.

در ضمن ایشان در موقع اشغال ممالک محروسه ایران{قاجاریه- ویراستار} بهمراهی سفیر انگلیس آیرونساید و بکمک مأمور خود اردشیر جی (رپورتر) امکان کودتا و سرکار آمدن رژیم پهلوی را فراهم میکنند. چون امکان کودتا و تغییر رژیم بدون رضایت و کمک ارتش اشغال کننده ممالک محروسه ایران امکان پذیر نمیشد. بدینسان مافیای استعمار در ممالک محروسه ایران بغیر از تاریخسازی و هویت سازی وارد مرحله دولت سازی برای پان فارسیسم(ترک ستیز) شد.

در مهندسی تاریخ و هویت ایرانی-فارسی بسوی توهّم و همسایه ستیزی و نازیسم، کمپانی استعماری انگلیسی تنها نبود.
استعمار فرانسه نیز توسط دیپلمات خود آرتور گوبینو که بنیان گذار نازیسم محسوب میشود برای مردم پرشیا کتاب تاریخ نوشته است. آرتور گوبینو الهام بخش هیتلر هم بود.
دهها مثال دیگر از این نوع میتوان آورد ولی برای خلاصه کردن مطلب از ذکر آنها صرف نظر میشود.
حلقه برلین هم با تزریق نازیسم آلمانی و توهمات آریائی همراه با فراماسونی فرانسه و دیگر کشورهای اروپائی پروژه را کامل کردند.

یکی از عجائب روزگار اینکه وارثان و ادامه دهندگان (پانفارس و ایرانشهری) این پروژه استعماری حال نقاب ایراندوستی زده و ادعای وطن پرستی و حفظ تمامیت ارضی میکنند و بومیان و مخصوصاً ترکان را که محافظان این منطقه در مقابل استعمار انگلیس و روس بوده اند را بیگانه و دشمن و خائن خطاب کرده و تحقیر میکنند! مثال دزدیست که صدایش از صدای صاحب خانه بلندتر و باجرأت تر و مطالبه گر تر شده.

چرا استعمار تاریخ ایران و هویت فارسی را بدینگونه مهندسی کرد؟

کمپانی و استعمار انگلیس زبان فارسی را که زبان شعر در هندوستان بود و چون دشمنی با تورک و دیگر مردمان منطقه نمیکرد و بدین خاطر توسط حاکمان تورک گورکانی و تورک بابری هند تقویت شده بود(فارسی پیشا کلونیالیسم) را در هند از بین برد. ولی برای ایران، زبانی فارسی و هویتی را تزریق و تقویت کرد که آلوده به نژادپرستی آریائی، به منطقه ستیزی و به همسایه ستیزی(مخصوصآ ضد ترک و عرب) کرده بود و بدین خاطر آنرا میتوان زبان و هویت فارسی پسا کلونیالیسم نامید. تزریق این نوع فارسی دیگرستیز و نژادپرست در ایران برای این بود که در منطقه ایجاد دشمنی کنند و مخصوصاً ترک را که در مقابل استعمار مقاومت میکرد ضعیف کنند. بعداً با تبدیل شدن خاورمیانه به مرکز انرژی جهان که میتوانست درصورت متحد عمل کردن منافع شبکه استعمار را بخطر اندازد، لذا جلوگیری از دمکراسی، اتحاد و ثبات در خاورمیانه برای شبکه استعمار تبدیل به یک استراتژی شد. استعمار برای از هم گسستن و رو در رو قرار دادن ملتها و کشورها در خاورمیانه از جمله از دو ابزار ملی گرائی افراطی(آریا گرائی،...) و مذهب گرائی افراطی و سیاسی استفاده کرده و میکند. بدینسان به غیر از ایجاد آریائی گرائی (برای فارس، کرد، ارمنی،...) همچنین از طریق ایجاد و تقویت مذهب گرائی افراطی و سیاسی (شیعی، سنی، یهودی، مسیحی داشناق،...) نیز درگیری، بحران و نفاق در منطقه را مهندسی کرده و میکند.

لازم به یادآوری است که شبکه استعمار و امپریالیسم از آغاز بصورت شرکت سهامی خصوصی (مثل کمپانی هند شرقی) بوده و است، نه بصورت ملی یا کشوری. هرچند این شرکتهای خصوصی استعماری سعی کرده اند که عامل استعمار را بعنوان مثال کشور انگلیس و مردم آن نشان دهند. در صورتی که ثروت تاراج شده از مستعمرات بین مالکان کمپانی و همدستانشان در انگلیس تقسیم میشد و سهمی به مردم انگلیس نمیرسید و بدین خاطر در سالهای ۱۸۰۰ باوجود سرازیر شدن ثروت تاراج شده از مستعمرات به لندن، مردم لندن در فقر زندگی میکردند. انباشت ثروت و دانش مستعمرات در لندن، دانش و بودجه لازم را برای انقلاب صنعتی در لندن فراهم کرد.

با احداث کارخانجات در لندن کارگر انگلیس هم تقریبآ مثل کارگر مستعمرات با حقوق کم و ۱۲ ساعت کار بدون تعطیلی استثمار میشد. انباشت ثروت مستعمرات در دست صاحبان کمپانی های استعماری باعث تسلط آنان بر حکومتهای کشورهای غربی شد (دولت سایه deep state) .

حکومتها و مردمان کشورهای غربی به ابزاری برای سوء استفاده در جهت منافع شبکه خصوصی استعمار در آمدند، ولی چنان جلوه داده میشود که این مردم و دولتهای غربی هستند که عامل اصلی استعمار بوده و هستند. در صورتی که سود استعمار را در غرب اقلیت کمتر از ۱% برده و میبرد. بقیه و حتی دولتهای غربی مقروض و مطیع این اقلیت (شبکه استعمار) بوده و هستند. بنابر این به غیر از مردم شرق و جنوب دنیا، مردم و حتی دولتهای دمکراتیک غربی نیز به نوعی در مستعمره این شبکه استعمار بوده و هستند. این شبکه استعمار که اکثرآ سرمایه اولیه شان را از قاچاق و تجارت تریاک بدست آورده، امروزه بیشتر با دردست داشتن بانکهای بزرگ و بانکهای مرکزی خصوصی با تولید نجومی پول بدون پشتوانه (مخصوصآ دلار) و با مقروض کردن ملتها و دولتهای غربی و بقیه، بر آنان مسلط میشود که بدان استعمار نو(New colonialism) و حتی برده داری مدرن(modern slavery) نیز گفته میشود.

این شبکه استعمار از همان آغاز تورکان را مانع گسترش خود در جهان دید، چون در قلب دنیا(هئارت لاند) ترکان حاکم بودند و از آن و مردمانش در مقابل استعمار محافظت میکردند.چون تقریبآ از مراکش تا بنگلادش و از نزدیکی مسکو تا شاخ آفریقا و از بالکان تا چین تقریبآ حکومتهای تورک بودند که در مقابل ورود استعمارگران مقاومت میکردند و اجازه نمیدادند که مردمان این مناطق نیز مثل مردمان بقیه آفریقا به بردگی گفته شوند و یا مثل بومیان آمریکا قتل عام شوند.

جهانی شدن(گلوبالیسم) عادلانه و غیر استعماری مکتب شرقی از طریق راه ابریشم که بیشتر ترکان آنرا پیش میبرند در تضاد با جهانی شدن(گلوبالیسم) استعماری ماکیاولیستی غربی که از طریق دریاها پیش میرفت قرار گرفت که متاسفانه به پیروزی مکتب ماکیاولیستی غربی منجر شد. بخاطر این تضاد، شبکه استعمار به انواع روشها علیه تورک و تورکیت شروع به مبارزه کرد،. چون تورکیت همچنین مفهومی فرا اتنیکی داشته و بنوعی نماینده شرق و پرچمدار مکتب مبارزه با استعمار غرب شده بود. بدین دلیل هنوز هم ایجاد اتحادیه ترکان با مخالفت قدرتهای استعماری مواجه میشود و از خطر پانترکیسم صحبت میکنند. ولی ایجاد دیگر اتحادیه های اتنیکی (اتحادیه عرب) یا منطقه ای (اتحادیه اروپا یا آسیای دور) یا مذهبی (اتحادیه کشورهای اسلامی) با مخالفت قدرتهای استعماری مواجه نمیشود و از آن با خطر پانیسم یاد نمیکنند. بی دلیل نیست که باوجودی که اکثر اسم کشورهای جهان معنی اتنیکی دارد ولی استعمار و عواملش فقط با اسم کشور ترکیه مخالفت میکنند. حتی روس و ژاپن و ژرمن و فرانسوی بود مشکلی ندارد ولی ترک بودن فاشیستی و تابو قلمداد میشود که "تورک و تورکیت" را حذف کنند. ،چون حتی اگر خود ترکها هم متوجه نباشند ولی استعمار از نقش تاریخی ضداستعماری تورکیت(مکتب شرق) باخبر است.

در نهایت این سئوال اساسی که چرا یک شرکت مافیائی و استعماری که برای ۵ استرلینگ آدم میکشد اینهمه بر روی فارسی و مهندسی آن سرمایه و هزینه خرج میکند؟ آیا از عمق خطر و فاجعه آگاهیم؟
جولای ۲۰۲۴

تاریخ
2024.09.20 / 17:58
نویسنده
اسد تقی زاده
نویسنده
سایر اخبار

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبیه و تفاخر

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبیه و ادبیّات

پزشکیان و انشعابی اعلان نشده در حرکت ملی(۲/۲)

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبیه و ادبیّات

خشم شوونیسم فارسی از سروده های ترکی شهریار

پزشکیان و انشعابی اعلان نشده در حرکت ملی(۱/۲)

سياست خارجی ایران در باتلاق توهمات دینی و ناسيوناليستی (۵)

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن - شعوبیه و اعراب

ناگهان متوجه شدیم که غزه آنچنان هم مظلوم نیست!

شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن-شعوبی گری قرن چهاردهم

اخبار روز