بالا

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- جلال آل احمد/۱۰

صفحه نخست نویسنده
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

استاد علی بابازاده ایگدیر، از نویسندگان و فعالان دردآشنای آذربایجان جنوبی هست که، در راستای شناساندن چهره‌ی مرموز تفکر موسوم به پان ایرانیسم و شوونیسم فارسی به قشر جوان و جامعه تورکان ایران زحمات زیادی کشیده است.

بخش فارسی سایت Axar.az به پاس خدمات این استاد گرانمایه، سلسله مقالات اینترنتی ایشان را درج و تقدیم می‌کند.

قسمت قبلی

قسمت: دهم

جلال آل احمد و موقعیّت زبان ترکی در ایران ۱۰

آلاحمد برای نشان دادن برخی اتّفاقات ناخوشایند ناشی از الزام روشنفکر آذربایجانی به استفاده از فارسی در نوشتار در پی عرضۀ نمونه برمی‌آید و مینویسد:

«توجّه کنید به تمام الفبا اصلاح کنندگان و زبان پیرایندگان، از فتحعلی آخوندوف بگیر، تا باغچه‌بان و کسروی، که همه ترکند و آذربایجانی و به احتمال قریب به یقین، چونکه هر کدام ایشان فارسی ما را نمی‌فهمیدند، خواستند فارسی مخصوصی بسازند، که خود میشناسند و می‌سازند. » (در خدمت و خیانت روشنفکران، صص ۳۱۳ ـ ۳۱۲)

میل اصلاح الفبا از سوی آخوندزاده یا طرح زبان پاک و سره از سوی کسروی علل و عوامل دیگری دارد و خیلی با نظر آلاحمد در باب ساختن فارسی خاص و قابل فهم برای خود سازگاری ندارد. روزگار آخوندزاده زمان نضج گرفتن تجدّد­خواهی و تشبّه به غرب است و فکر اصلاح الفبا ریشه در این رویکرد دارد.

سره ‌نویسی فارسی از سوی کسروی و برخی دیگر که البتّه در میان آنها فارس زبان هم حضور دارد، از میل عربستیزی و احساس سرافکندگی در سایۀ کثرت لغات عربی در فارسی نشأت میگیرد و چندان دخلی به نفهمیدن فارسی ندارد. از طرف دیگر فداییان آذربایجانی پان­ فارسیسم آنچنان محو خدمت به فارسی و شور فارسی­ ستایی و رفع مشکلات آن هستند، که در این راه از خود نویسندگان و روشنفکران فارس‌زبان گرمتر پیش می‌تازند و به دشمنی با زبان مادری خود ترکی آذربایجانی هم شهره هستند و راز و رمز اقداماتی چون اصلاح الفبا و سره‌نویسی فارسی از طرف نویسندگان و روشنفکران آذربایجانی را باید در این میدانها جستجو کرد.

از نظر آلاحمد دامنۀ تأثیرات سوء تحریم زبان ترکی دامن اهل سیاست آذربایجانی را هم میگیرد، تا او در سایۀ کم و کاستی در حوزۀ بیان و گفتار از حدّ معیّنی فراتر نرود:

«توجّه کنید به اغلب رجال آذربایجانی به حدود رأس هرم رهبری رسیده، که اغلب در کار خود ناکام ماندهاند، اگر کجرو و اشتباهکار و خطا کننده و خائن درنیامده‌باشند. نیز توجه کنید به اینکه عوامل محرّک در داخل حزب توده و دموکرات فرقهسی مهاجران بودند» (در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۳۱۲)

کجروی، اشتباهکاری، خطا کنندگی یا خائن از آب درآمدن مختص رجال آذربایجانی نبوده و شاید این صفات در رجال آن سوی چوب شکلی وحشتناک‌تر از این سوی چوب داشتهباشد. خود زنده یاد آلاحمد برخی از این رجال فارسیزبان را با زبانی تند به نقد کشیدهاست.

ناکامی برخی رجال آذربایجانی علّتی غیر از زبان داشتهاست. کسروی فارسی را با لهجۀ غلیظی تکلّم میکرده، ولی ناکامی او در رسیدن به مناصب، به مختصات شخصیّتی و ناسازگار و سرکش بودن وی مربوط بوده‌است. سیدحسن تقیزاده را نمی توان ناکام محسوب داشت. او در سایۀ استعداد سازگاری خود، دهه‌های متوالی در میدان سیاست ایران باقی ماند. تقی زاده سر پیری یاد زبان مادری افتاد و به همان سبب ناگهان گرفتار انزوا و تنگدستی شد.

کثرت وزرا و رئیس وزراهای ترک عصر پهلوی هم نکته‌ای مغایر با گفتۀ آلاحمد را تأیید می کند و همین گونه است اوضاع مردان و زنان آذربایجانی اهل علم و فن و هنر، که لااقل به اندازۀ وزن جمعیّتی ترکهای ایران در این میدان‌ها حضور توام با درخشش یافتهاند.

آل احمد با اشاره به رفتارهای خائنین و خودفروختههای آذربایجانی می نویسد:

« نیز توجّه کنید به تندروی‌های آن دسته از روشنفکران ترک زبان، که برای نفوذ در حوزۀ رهبری چه سخت تر از ما ریشه‌های خود می کَنند و چه مقلّدان دست اوّلی می شوند برای غرب زدگی.» (در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۳۱۳ )

این حقیقت تلخ، نتیجۀ خائنپروری و کوتولهپروری مرسوم در کشور ماست. در قرن گذشته خود را انکار کردن، ریشه‌های قوم خود را کَندن، از خود و قوم خود اظهار بیزاری کردن و علیه زبان و قومیّت خود مطلب نوشتن، پیشنیاز رسیدن به مناصب لشکری و کشوری برای آذربایجانی یا ترک ایرانی بودهاست و وفاداران به زبان و قومیّت خود سهمی از ترفیع اداری و دیوانی نداشته‌اند. این سنگی بوده که از طرف بنیانگذاران پانفارسیسم در پیش پای ترک آذربایجانی نهادهشدهاست. در این میان روشنفکر ایرانی در دوراهی رسیدن به منافع دنیایی و گمنام و بی ‌نصیب زیستن قرار گرفته و بسته به باطن و شخصیّت خود دست به انتخاب زده ‌است. حقیران و خائنین راه رسیدن به مناصب را برگزیدهاند و کسانی که از مردانگی، وفاداری به هویت و اصالت خود و شخصیّتی استوار بهره داشتهاند زبان مادری و قوم خود را برگزیدهاند.

به عقیدۀ آلاحمد، بستن دست آذربایجانی در حوزۀ زبان و روشنفکری، او را به سوی اقتصاد و پیشه‌وری سوق داده و منجر به قدرت یافتن ترک ایرانی در حوزۀ اقتصاد و سوداگری شدهاست:

« توجّه کنید به اینکه آذربایجانی جماعت عین یهودیها چه مقتصد از آب درآمدهاست، چرا که فعالیت فرهنگی را از او گرفتهایم و تنها فعالیت او را در مسائل مادی آزاد گذاشتهایم. مهمترین دلیل این امر حضور بازوی کاری کارگران آذربایجانی است در تمام چهل سال اخیر در تمام نهضتهای ساختمانی مملکت سراسر راهآهن و سدها و ساختمانها به دست عملۀ خلخالی و اردبیلی ساختهشده و هر چه راه است و آسفالت است و پیمانکاری است. هماکنون کار فنّی لولهکشی تهران انحصاراً به دست ایشان میگردد. وقتی یک مجموعۀ انسانی را از دسترسی به کتاب و روزنامه و کلاس و فرهنگ محروم کردی و ایشان را بازداشتی از اینکه شرکت کنند در بده و بستان با عالم علم و فرهنگ، یا متوجّه فعالیت بدنی صرف میشود در صورت عمله و سرباز و ژاندارم و هر نوع مأمور اجرای دیگر یا متوجّه فعالیت‌های غیرفرهنگی، یعنی که اقتصاددان میشود و دو سوم بقالی‌های دو نبش تهران را در اختیار میگیرد. » (در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۳۱۳)

انتخاب اقتصاد و سوداگری هم میتوانست راهی دراز مدّت برای دور زدن سیاست خطرناک ترکی ‌ستیزی در ایران باشد و آذربایجانی پولدار شده و قدرت و وزانت اجتماعی یافته از این امکان خود به نفع زبان مادری یا غنی ساختن اقتصاد آذربایجان بهره گیرد، لیکن خود آذربایجانی به قاعده اکثریتی قاطع، در هیزم نهادن بر تنور ترکی‌ستیزی و آذربایجانستیزی دست کمی از دیگران نداشته و بیش از دشمنان قومیّت و زبان خود در این راه کوشیدهاست.

زنده ماندن ترکی در ایران با وجود هجمۀ یک صد ساله دشمنان این زبان و این بی‌مبالاتی بیانتهای مالکان و متکلّمان آن، به راستی {دست}کم از یک معجزه ندارد.

آن سرمایهداران و مقاطعهکاران و مهندسان و بنایان و کارگران و لوله‌کشان آذربایجانی همگی در فارسی مستحیل شدند و نسل جدیدی از ترکان در سایۀ تداوم منحصر کردن سرمایهگذاری در نواحی فارسنشین جانشین آنها شدند، تا اینها هم بدون گذشتن نسلی بر ایشان مستحیل گشته به فارس‌های باکیفیّتی بدل گردند.

شاید چارۀ کار هم همین بود. ما آذربایجانی نزده میرقصیدیم و نخورده مست بودیم. در آذربایجان از سر ناچاری ترکی حرف میزدیم و گاه هم ترکی را در شأن خود ندانسته و مناسب فرزندانمان تشخیص نمیدادیم، ولی همین که پایمان به نواحی فارسنشین میرسید در حسرت فارسی گویی بدون لهجه شب و روز نداشتیم و همۀ اینها یعنی اینکه خودمان راه نابودی، اضمحلال و استحاله را برگزیده‌ایم.

ادامه دارد...

تاریخ
2024.10.07 / 17:26
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
سایر اخبار

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عبدالعلی کارنگ /۴

تُرک بودن یا تُرک نبودن؛ مسئله این است!

تورکی هنر است/ قسمت ۶

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عبدالعلی کارنگ /۳

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عبدالعلی کارنگ /۲

چرا «تورکی» می نویسد؟/رحیم عباسی

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما-عبدالعلی کارنگ /۱

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- جلال آل احمد/ ۱۶ و پایانی

‍ خوشامدگویی ترکی و تجزیه طلبی

تورکی هنر است/ ۳

اخبار روز
Template fa/footer not found. FILE: /home/axaraz/www/classes/tpl.class.php, CLASS: tpl, LINE: 61