بالا

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عبدالعلی کارنگ /۷

صفحه نخست نویسنده
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

استاد علی بابازاده ایگدیر، از نویسندگان و فعالان دردآشنای آذربایجان جنوبی هست که، در راستای شناساندن چهره‌ی مرموز تفکر موسوم به پان ایرانیسم و شوونیسم فارسی به قشر جوان و جامعه تورکان ایران زحمات زیادی کشیده است.

بخش فارسی سایت Axar.az به پاس خدمات این استاد گرانمایه، سلسله مقالات اینترنتی ایشان را درج و تقدیم می‌کند.

قسمت قبلی

قسمت هفتم

برای نشان دادن میزان تأثیرپذیری زبان ها از یکدیگر و برخورد دوگانۀ نویسندگان معاصر ایرانی با این امر، می توان نمونۀ دیگری اقامه کرد. دكترفريدون بدره‌اي مترجم كتاب «واژه‌هاي دخيل در قرآن مجيد» نوشتة آرتور جفري در مقدّمه‌اي كه بر اين ترجمه نگاشته؛ مطالب سودمندي در بارة وام‌گيري زبان‌ها از يكديگر بيان كرده است. در اين قسمت چند فراز مهم از مقدّمة اين كتاب مي آوريم. وی در بيان تأثيرپذيري زبان‌ها از يكديگر مي‌نويسد:

«هيچ زباني در دنيا وجود ندارد كه از زبان اقوام همجوار و يا اقوامي كه با آنها دادوستد، بازرگاني، فرهنگي و يا تماس‌هاي اجتماعي داشته است؛ تأثيري نپذيرفته باشد، يا بر آنها تأثير نگذاشته باشد، امّا نكتة مهم اينجاست كه زبان‌هايي كه ريشه در فرهنگ‌هاي بومي دارند و ادبيّاتي غني بدانها به‌وجود آمده است، از اين وام‌گيري‌ها و دادوستدهاي زباني آسيب و صدمه‌اي نمي‌بينند، بلكه در نتيجة اين وام گيري‌ها غني‌تر و پربارتر و براي مفاهيم تواناتر مي‌گردند. همچنان‌كه زبان فارسي با وجود هزاران واژة عربي و تركي و مغولي و در سال‌هاي اخير واژه‌هاي فرنگي كه بدان وارد شده است، نه تنها چيزي از زيبايي و كمال و توانايي و كارآيي خويش از دست نداده، بلكه براي بيان مفاهيم و معاني عالي علمي و فلسفي پرورده‌تر شده است. » (روزنامة اطّلاعات، شمارة ۲۴۳۱۵ ۲۷، مهر ۱۳۸۷، ص ۶)

قدمت وام گيري زبان‌ها از يكديگر نيز مورد اشارة اين نويسنده و مترجم قرار گرفته و در اين باره نوشته است:

« فرآيند وام‌گيري زبانها از يكديگر امر تازه‌اي نيست و قدمتش به قدمت پيدايش خود زبانهاست. تنها زباني از اين فرآيند مي‌تواند بركنار باشد كه به كلّي محصور و منزوي ار همة ارتباطات اجتماعي و فرهنگي و مستغني از همة حوائج و نيازها باشند، كه البتّه چنين زباني در حكم «نيست در جهان» است. » (همان)

مترجم براي نشان دادن گستردگي وجود كلمات دخيل در زبان‌هاي مختلف؛ چند زبان را به عنوان شاهد مثال بيان كرده و آماري از ميزان تقريبي كلمات اصيل و دخيل در آنها را در معرض ديد قرار مي‌دهد:

«وجود يك زبان ناب كه هيچ گونه گردي از زبانهاي ديگر بر دامنش ننشسته باشد، افسانه‌اي بيش نيست و تا آنجا كه تحقيقات زبان شناسي نشان مي‌دهد، همة زبانها از جنبه واژگاني آميخته‌اند و مهمتر اينكه در بسياري از زبان‌ها درصد واژه‌هاي دخيل نسبت به واژه هاي بومي رقم بالايي را تشكيل مي‌دهد؛ مثلاً در زبان آلباني از مجموع ۵۱۴۰ ماده لغت كه در يكي از فرهنگهاي معتبر آن ضبط شده است، بيش از ۴۳۰ لغت اصيل آلباني وجود ندارد و مابقي كه ۴۷۱۰ لغت است از زبان‌هاي ديگر مانند يوناني و رومانيايي و اسلاوي و تركي گرفته شده و از آن جمله اصل ۷۳۰ لغت مجهول است. همچنين در زبان ارمني قديم از ۱۹۴۰ لغت كه در فرهنگي گردآوري شده ۴۳۸ لغت آن ارمني اصيل و بقيّه واژه هاي قرضي هستند و در زبان رماني كه از منشعبات زبان لاتيني است؛ از مجموع ۹۹۰۳ لغت متداول در آن ۶۳۳۷ لغت اصيل و بقيّه از زبان‌هاي ديگر اقتباس شده است. » (همان)

دكتر بدره اي، کارنگ و تقریباً همۀ نویسندگان حوزۀ زبان در ایران، در مواجهه با لغات دخیل در زبان‌ها از سیاست یک بام و دو هوا پیروی می کنند. در نظر اینها پذیرش واژه به قاعدۀ هزاران کلمه در فارسی موجب زیبایی، کمال، توانایی، کارایی و غنای زبان فارسی شده، لیکن پذیرش تعداد کمتری واژۀ دخیل از طرف ترکی نشانگر ضعف ذاتی این زبان در حوزۀ واژه می باشد! بدره ای بعد از مثال آوردن در بارۀ واژگان دخیل در چند زبان خارجی، در بارة ميزان واژه هاي دخيل در فارسي كنوني و در آثار ادبي كلاسيك فارسي هم مي‌نويسد:

«در خود زبان فارسي با آنكه آمار دقيقي در دست نيست، شايد مجموع واژه هاي بيگانه نزديك به پنجاه درصد (و بلكه بيشتر) واژگان فارسي را تشكيل مي‌دهد. از ميان اين واژه‌هاي بيگانه آنچه مربوط به دورة كلاسيك ادب فارسي است، بيشتر عربي و تركي و مغولي است و آنچه مربوط به دورة معاصر است، واژه‌هاي فرنگي است. كثرت واژه‌هاي عربي و تركي در برخي از آثار ادبي و تاريخي زبان فارسي مانند تاريخ وصّاف و درّة نادري و امثال آنها شايد به هشتاد تا نود درصد هم برسد، زيرا در واقع در اين آثار جز روابط و افعال هيچ چيز فارسي نيست. » (روزنامۀ اطّلاعات، شمارۀ ۲۴۳۱۵، ۲۷ مهر ۱۳۸۷، ص ۶)

در مورد تأثير زبان تركي و مغولي در زبان فارسي و وجود كلماتي از اين زبان‌ها در فارسي اگر چه فرهنگ‌هاي فارسي مواردي را خاطرنشان كرده‌اند، امّا در كلّ روال كار فرهنگ‌هاي فارسي؛ بخصوص «فرهنگ معين» در اين باره بسيار قابل انتقاد است. انتساب واژه هاي متعدّد تركي به زبان‌هاي فارسي، عربي و مغولي شيوة معمول مؤلّف فرهنگ معين در تدوين اين لغت‌نامه مي‌باشد. با اين حال همان لغت نامه نشان مي‌دهد كه كلمات بسياري از تركي و ديگر زبان‌ها به صورت دخيل در فارسي به‌كار مي‌رود.

گرهارد دورفر آلماني در سال‌هاي آغازين دهة ۱۳۴۰ شمسي به همراه يك هيئت دانشگاهي به ايران مي‌آيد و طي يك اقدام پژوهشي كه چندين ماه به طول مي‌انجامد اقدام به استخراج و جمع‌آوري واژه‌هاي تركي و مغولي در زبان و متون فارسي مي‌كند. حاصل اين اقدام يك كتاب چهار جلدي مي‌شود كه در طيّ سال‌هاي ۱۹۶۷ ـ ۱۹۶۳ در ويسبادن آلمان به زبان آلماني به چاپ مي‌رسد. در این کتاب از وجود ۲۱۳۵ واژۀ ترکی و مغولی در فارسی سخن به میان آمده است.

مشاهده مي‌شود كه پذيرش واژه از زبان‌هاي ديگر يك امر رايج و طبيعي و مرسوم است، لیکن نبايد اين وام‌گيري آن‌قدر شدّت يابد كه با هويّت و موجوديّت زبان بازي كند. اگر پذيرش واژه از زبان‌هاي ديگر آن گونه كه جناب كارنگ و شركا آن را به منزلة نقطه ضعفي براي زبان تركي آذربايجاني قلمداد مي‌كنند؛ باشد؛ اين مسئله در زبان فارسي وضعيّت حادتري دارد. با لحاظ كردن اين امر؛ بهتر این بود كارنگ وارد اين مبحث نمي‌شد و تلاش نمي‌كرد با مشاهدة واژه‌هاي غير تركي در تركي‌آذربايجاني اين اتّفاق را نشانه‌اي بر بي‌هويّتي و غير اصيل بودن تركي آذربايجاني؛ يعني، زبان مادري خود محسوب دارد، چرا كه با پذيرش اين قاعده در مواجهه با شرايط زبان فارسي با تناقض بزرگي مواجه مي‌گشت و ناچار به توجيه و دروغ‌بافي بیشتر مي‌شد.

عبدالعلي كارنگ در اواخر كتاب «تاتي و هرزني، دو لهجه از زبان باستان آذربایجان» اهميّت گردآوري لغات و تدوين دستور زبان گويش هاي تاتي و هرزني را خاطرنشان كرده و سه دليل عمده براي اين ‌كار برمي شمارد. دليل دوم او از جهتي مي‌تواند براي ما مهم باشد و گوشه‌اي از دروغ‌پردازي و مغرض بودن این قبیل پژوهشگران و نويسندگان را عيان سازد. وي در اين بخش مي‌نويسد:

«دوم اينكه معني و اصل قسمت زيادي از لغات مصطلح تركي آذري كه امروز تركي بنظر ميرسد؛ روشن ميگردد و معلوم ميشود كه ريشة آنها آذري و بسيار نزديك بزبان فارسي بوده است. » (تاتي و هرزني، ص ۱۵۰)

كارنگ بعد از اين، پنج كلمه را به عنوان شاهد مثال براي اثبات ادّعاي خود مي آورد، كه در ميان اين پنج كلمه «واز»، «بوتاق» بيشتر از بقيّه جلب توجّه مي‌كنند. از نظر آقاي كارنگ اين كلمات از زبان آذري وارد تركي شده اند. اين ادّعا بخصوص در بارة كلمة «بوتاق» بيشتر به يك شوخي شبيه است. هر چند در تركي بودن «بوتاق» ترديدي نيست، كه نيار به اثباتي باشد، لكن براي مدلْل ساختن مطلب، بي‌مناسبت نيست سه مدخل از ديوان لغات‌التّرك محمود كاشغري بياوريم:

ـ « بُتِق: شاخه و شعبه از هر چيزي»

ـ « بُتَق: بُتاق. شاخه ايضاً»

ـ « بُتَق اوجي: كنارة شاخه » (ديوان لغات الترک، محمود کاشغری، به کوشش دکترسیّدمحمّد دبیرسیاقی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵، ص ۳۰۰)

لابد اين لغت از زبان آذري‌هاي شمال غربي چين به زبان تركي راه يافته، كه محمود كاشغري آن را در ديوان لغات‌التّرك درج كرده است! همة آذري‌بازاني كه وارد مبحث لغت شده‌اند، كارشان بدون استثنا خلق رسوایی و نعل وارونه زدن بوده است.

كلمة «واز» (واز کئچمک) نيز حكايتي است. كارنگ اين كلمه را به معني «جهيدن» مي‌داند و معتقد است كه «واز» دوم شخص مفرد فعل امر از مصدر «واشتي‌ين» مي‌باشد. اگر اين كلمه از آذري ادّعایی وارد تركي آذربايجاني شده است، استعمال آن در تركي استانبولي چه صيغه‌اي است؟ گذشته از اين، در ديوان لغات التّرك نيز با كلمة «وا» روبرو مي‌شويم، كه معنايي نزديك به همين «واز» دارد:

« وا: كلمة انكار است، از فرمانِ امر كننده» (ديوان، ص ۹۷۵)

ادامه دارد...

تاریخ
2024.10.22 / 17:27
نویسنده
علی بابازاده ایگدیر
سایر اخبار

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عبدالعلی کارنگ /۶

قتل زبان‌های زنده، حفظ کتیبه‌های مرده!

قیام و سرنگونی حکومت تهران، نتایج جنگ احتمالی ایران-اسرائیل

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عبدالعلی کارنگ /۵

تورکی هنر است/ قسمت ۷

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عبدالعلی کارنگ /۴

تُرک بودن یا تُرک نبودن؛ مسئله این است!

تورکی هنر است/ قسمت ۶

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عبدالعلی کارنگ /۳

پان‌ایرانیست‌های روشنفکرنما- عبدالعلی کارنگ /۲

اخبار روز
Template fa/footer not found. FILE: /home/axaraz/www/classes/tpl.class.php, CLASS: tpl, LINE: 61